چه رابطه‌ای میان معارف و فرهنگ اسلامی وجود دارد؟

برای امتیازدهی کلیک کنید!
[Total: 0 میانگین: 0]

رابطۀ معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی

یکی از مهمترین اهداف از استنباط معارف اسلامی توسط عالمان اسلامی آن است که در فرهنگ یک جامعه، عینیت و تحقق یابد.فرهنگ، مجموعۀ منسجمی است از اعتقادات، باور‌ها و مفروضات اساسی، ارزش‌ها، آداب و الگو‌های رفتاری ريشه‌دار و دير‌پا، و نماد‌ها و مصنوعات، كه ادراكات، رفتار و مناسبات جامعه را جهت و شكل می‌دهد و هويت آن را می‌سازد.[2]

گرچه در توضیح چیستی فرهنگ، رویکردها و تعاریف متفاوتی وجود دارد اما تقریباً همه جامعه‌شناسان، فرهنگ را فرهنگ، مقولۀ اجتماعی فراگیر و پردامنه‌ای می‌‌‌دانند که اغلب عناصر انسانی یک جامعه را دربرمی‌گیرد، و دارای دو بُعد مهم و به هم پیوسته است: بعد مادی شامل آلات موسیقی و سایر هنرها، ابزار کار و کشت و صنعت، لوازم خانگی و هر آن چه که جنبّه کمّی دارد ـ حتی تکنولوژی ـ می‌شود و بعد معنوی یا غيرمادی مشتمل بر عناصر کیفی غیرقابل اندازه‌گیری است، مانند: هنجارها و شيوه‌های زندگی، آثار ادبی و هنری، زبان، اخلاقیات، آداب و رسوم اجتماعی و … [3]

فرهنگ هر جامعه، تمایزاتی با فرهنگ جوامع دیگر دارد و پدیده‌ای اکتسابی، انتخابی و قابل فراگیری و انتقال به اعضای جدید جامعه اعم از نسل جدید یا مهاجر است و به طور دائم و البته به کندی، تغییر می‌یابد. بخش‌هایی از فرهنگ یک جامعه، چنان ریشه‌دار می‌شود که به صورت سنت‌های فرهنگی، هویت آن جامعه را می‌سازد.[4] پیشرفت و توسعۀ فرهنگی[5] نیز نوعی تغییر و تحول فرهنگیِ رو به جلو و کمال است که صورتی پیوسته‌تر، پیچیده‏تر و متناسب‌تر با نیازهای متعالی انسان باشد.[6]

بنابر آنچه گفته شد فرهنگ اسلامی را باید مجموعۀ منسجمی از باورها، ارزش‌ها، هنجارها، نمادها و صنایع فرهنگی مشترک یک جامعه یا گروهِ اجتماعیِ معیّن دانستکه بر اساس اهداف و آموزه‌های والای اسلامی شکل گرفته باشد.

بنابراین فرهنگ اسلامی، تبلور بالفعل معارف اسلامی در ظرف مختصات یک جامعه و توصیف یک واقعیت است و پسوند «اسلامی» به خصیصۀ یک فرهنگ و مطابقت آن با معارف اسلام اشاره می‌کند.

اما ممکن است فرهنگ اسلامی، شبکه‌ای از (خودِ) معارف اسلامی (در شاخه‌های گوناگون عقاید، احکام و اخلاق اسلامی) تلقی شود که بیانگر الگو و وضعیت مطلوب جامعه در حوزۀ مشترکات آن باشد؛ یعنی: منظومه‌ای از بایسته‌ها (نه وضع موجود) از آرمان‌ها، اهداف، اعتقادات، ارزشهای ثابت، مقدسات، اخلاقیات، آداب و رسوم و مصنوعات آن جامعه. این تفسیر از فرهنگ اسلامی در واقع، خلطی است میان معارف اسلامی (که امری معرفتی و شناختی است و تا حدی ثبات دارد) با فرهنگ اسلامی (که امری است عینی و اجتماعی که تا حدی متغیر و گونه‌گون است). [7]

مدل ارتباط معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی

(علم و ارادۀ الهی) (حجت‌های الهی) (علوم و معارف بشری ـ الهی) (فرهنگ بشری ـ الهی)

ـــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ

اسلام اسلام اسلام

(موجود در لوح محفوظ) (موجود در منابع اسلامی) (موجود در معارف اسلامی)

جامعه

علوم اسلامی

مدل مفهومی ارتباط معارف اسلامی و فرهنگ اسلامی

کارکرد علوم اسلامی در ساخت فرهنگ اسلامی

تأثیر علم و دین در فرهنگ، جزء مسلمات جامعه‌شناسی است، و روشن است که احکام و دیگر معارف اسلامی که توسط علوم اسلامی استنباط شده، مبنای زندگی مؤمن مسلمان و شکل‌دهندۀ فرهنگ اسلامی در جامعه است. به فراخور تنوع معارف اسلامی، هر کدام از علوم اسلامی که عهده‌دار کشف و استنباط آنها هستند (به خصوص علم فقه)، در شکل‌دهی و ارتقای بخشی از فرهنگ اسلامی، تأثیر می‌گذارند.

اعتقادیات اسلام، توضیح هستی و نیستی مرتبط با هدایت بشر، و بیشتر ناظر به رشد حیطه‌های شناختی انسان است و مستقیماً باورهای فرهنگ اسلامی را می‌سازد. از این رو علم کلام اسلامی به عنوان متولّی کشف، استنباط، تبیین و ترویج اعتقادیات اسلام، عامل مؤثر در شکل‌‌گیری باورهای اسلامی در فرهنگ جامعه است.

اخلاقیات اسلام از شاید و نشایدها بحث می‌کند و بیشتر معطوف به رشد حیطه‌های انگیزشی آدمی است و ارزش‌های اخلاقی فرهنگ اسلامی را می‌سازد. با این حساب، علم اخلاق اسلامی به عنوان دانش متولیِ کشف، استنباط، تبیین و ترویج نظام اخلاقی اسلام، در شکل‌دهی و تقویت ارزش‌های اخلاقی در فرهنگ اسلامی جامعه، مداخله دارد.

احکام اسلام ناظر به رشد حیطه‌های رفتاری انسان است و باید و نبایدهای در روابط آدمی بیان می‌کند. این توصیه‌ها، ترکیبی از تکالیف شخصی و اخلاقی به صورت احکام الزامی (واجب، حرام) یا ترجیحی (مستحب، مکروه) و یا قلمروی آزادی عمل شخصی (مباح)، به علاوۀ پاره‌ای احکام وضعی و مناسبات حقوقی است. بنابراین پایبندی به آنها در یک جامعه، هنجارها و رفتارهای مشترک اجتماعی ـ اعم از الزامی و ترجیحی ـ مبتنی بر احکام اسلامی را شکل می‌دهد و به تدریج، بخش‌هایی از آنها را، تبدیل به هنجار و حتی ارزش مسلط می‌سازد.

  1. . برگرفته از کتاب: روش‌تحقیق‌ در ‌فقه‌و‌اصول، مجتبی الهی خراسانی.

  2. . تعريف فرهنگ مصوب جلسه 25/9/86 شوراي مهندسي فرهنگي، شوراي عالي انقلاب فرهنگي

  3. . گی روشه، 1367؛ كوئن 1371: 5-43.

  4. يونسكو، راهبردهای عملی توسعه فرهنگی؛ ترجمۀ محمد فاضلی؛ انتشارات تبيان. 1379 ص 288

  5. Cultural Development

  6. . بنگرید به: سلیمی، حسین؛ فرهنگ گرایی، جهانی شدن و حقوق بشر؛ 1379، ص 19

  7. پیشنهاد می‌شود برای پرهیز از خلط یادشده، این معنای اخیر از فرهنگ اسلامی را «الگوی فرهنگی اسلام» یا «نظام فرهنگی اسلام» بنامیم.

سردبیر

نظرات بسته شده است.