مذاهب فقهی منقرض
از آنجا که مکاتب و رویکردهای مختلفی در فقه و اصول وجود دارد که غالباً به دلیل تنوع گرایشهای مذهبی و در چارچوب مذاهب فقهی شکل گرفته است، روشهای کسب معرفت در فقه و اصول نیز تنوع یافته است. چه این که مذاهب، مکاتب و رویکردهای فقهی، در مبانی، روشها و نتایج متفاوت هستند.
برخی از این مذاهب فقهی، تا روزگار حاضر دوام آورده و گسترش یافتهاند. با توجه به اهمیت این مذاهب، در ادامه بحث، توضیحاتی دربارۀ هرکدام و تفاوتهای اساسی آنها در منابع و روشها، گفته آمد. این مذاهب عبارت است از: امامیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلیه، زیدیه و اباضیه.
اما مذاهب دیگری بودهاند که پس از تأسیس و شکوفایی، در طول تاریخ منقرض شدهاند که تقریباً به کلی از بین رفتهاند(مذاهب بائده). شاید دلیل اساسی آن، دستور رسمی خلیفۀ عباسی المنتصر بالله در قرن ششم هجری مبنی بر بستن باب اجتهاد وحصر تقلید در مذاهب فقهی اربعه باشد. گفته میشود بیش از پنجاه مذهب فقهی منقرض وجود داشته است. مهمترین آنها عبارت است از: [۱]
- مذهب عامر بن شرحبیل شعبی (م105ق): قاضی عمر بن عبد العزیز ومحدث اهل كوفه؛ وی بر اساس روایت فتوا میداد و از رأی پرهیز میکرد.
- مذهب حسن بصری (م110ق): از تابعین که با وجود علاقۀ قلبی به اهل بیت علیهمالسلام، تظاهر به تأیید بنیامیه میکرد، اما در مجلس خویش ـ در همان ایامی که لعن امیرمؤمنان علی علیهالسلام رواج داشت ـ احادیث مشهور آن امام را بازگو میکرد.
- مذهب ابن ابى لیلى: محمّد بن عبد الرحمن بن ابى لیلى (م 1۴۸) از اصحاب رأى و نظر به شمار مىرفت؛ وى قاضى و مفتى معروف کوفه بود. دربارۀ او گفته شده که از یکصد و بیست تن از صحابه استفاده کرده است.
- مذهب سفیان ثوری (65 – 161ق): متولد كوفه و از شاگردان امام صادق علیهالسلام است که از قتل توسط منصور دوانیقی گریخت. وی از ائمۀ مجتهدین اهل سنت است، اما مذهب او به دلیل کمی پیرو، دوام نداشت. مذهب او تا انتهای قرن چهارم متداول بود. وی را امیرالمؤمنین در حدیث و سیدالحفاظ خواندهاند.
- مذهب لیث بن سعد (92 – 175ق): فقیه مصر که به خاطر دفاع از عثمان بن عفان به شدت در مصر مورد انتقاد قرار گرفت. شافعی او را افقه از مالك دانسته است. گویا سبب انقراض مذهب او عدم قبول منصب قضاء در خلافت منصور عباسی بوده است.
- مذهب عبدالرحمن بن عمرو اوزاعی (م257 ق): این مذهب در شام واندلس رواج یافت و تا 302 هجری پیش از توسعۀ مذهب شافعی در آنجا باقی بود.
- مذهب داوود بن علی الظاهری (202 – 270ق) = ظاهریه:«داود بن علی بن خلف ابی سلیمان» متولد سال 202 ه.ق در بغداد میزیسته و نیز مدتی برای فراگیری تفسیر و حدیث، از «اسحاق بن راهویه» به نیشابور رفته، ولی دوباره به بغداد آمده، و تا پایان زندگی یعنی سال 270 ه.ق در همانجا ساکن بوده است. داود، فقه خود را از ابی ثور، ابن راهویه و از کتب و شاگردان شافعی فرا گرفت؛ مخصوصاً افکار شافعی، در رد فقهاء اهل رأی و رد قیاس و استحسان و احترام به نصوص تأثیر فراوانی در او گذاشت و مورد پسند او واقع شد؛ هر چند بر شافعی اعتراض میکند که در بعضی احکام به قیاس و استحسان عمل میکند.
ویژگی مهم مذهب داود تمسک به ظاهر نصوص (آیات و روایات) است و به همین جهت مذهب او را ظاهری مینامند و فقه او غیر نصوص چیز دیگری ندارد. او جمود بر ظاهر نصوص دارد، به نحوی که هیچ تعلیل و تأویلی را نمیپذیرد ـ بلکه بالاتر ـ میگوید: خداوند هیچ کاری را به جهت علتی انجام نمیدهد. حتی اگر خدا و رسول علت حکمی را بیان کنند، نمیتوان در غیر مورد آن سرایت داد، چون نهایت آن این است که آن چیز سبب این مورد خاص است. پس نمیتوان گفت که هر جا این علت هست، آن حکم هم هست و این در واقع نوعی انکار قانون علیت است.
مذهب داود (ظاهری)، حدوداً دو قرن بعد، توسط ابن حزم اندلسی (علی بن احمد بن سعید بن حزم، م458ق)، تقویت و گسترش یافت؛ به نحوی که گفتهاند: «لولا ابن حزم لاندثرت فروع هذا المذهب و اصوله». مذهب ظاهریه تا انتهای قرن هفتم هجری داوم آورد، آن چنان که برخی این مذهب را به جای مذهب حنبلیه، چهارمین مذهب اهل سنت میشمردند. [۲]