این کتاب شامل بخشهای زیر است:
1. شناخت مسئله
نخست یاد میگیریم که قدم اول در حل مسئله، شناسایی موقعیتی است که نیاز به راهحل دارد. گاهی ما مسئله را بر اساس مشاهدات خودمان تشخیص میدهیم، اما بعضی وقتها دیگران در مقابل ما مسئلهای را میگذارند.
ما باید اولویتبندی کنیم: آیا مسئله نیاز به توجه فوری دارد، یا میتوان به مسئلهی دیگری پرداخت؟
اگر بیش از یک مسئله یا مشکل داشتیم، کدام مسئله مهمتر از دیگران است و باید اول از همه به آن پرداخت؟
۲. تعریف مسئله
این بخش در توضیح این موضوع است که چگونه مسئلههایی را تشخیص دهیم و از درگیری با آنها پرهیز کنیم که کاذب هستند و در واقع مسئلهی واقعی نیستند. بعد از تعریفکردن مسئلهی واقعی، نوبت به گردآوری اطلاعات و بررسی دقیق مسئلهی کلان میرسد. مسئلهی کلان، مسئلهای است که شامل چند مسئلهی خرد و کوچک است. ما نباید گول شاخ و برگ مسئلهی کلان را بخوریم یا آنها را مسئلهی واقعی بدانیم. نداشتن پیشفرض و مستقیما فکرکردن دربارهی موقعیتِ مسئلهخیز، میتواند به ما در این راستا کمک کند.
۳. مشاهدهی هدفمند
در این بخش یاد میگیریم که چگونه تصمیمگیری کارآمدتری داشته باشیم و با استفاده از مشاهدهی هدفمند، مسایل را حل کنیم. ما با افزایش آگاهی، تمرکزکردن، و کلنگری میتوانیم مشاهدات خود را هدفمند کنیم. ما باید کلیت موقعیت مسئلهخیز را مشاهده کنیم، و نه بخشهای کوچک و خردش را.
۴. سازماندهندههای تصویری و فوران ایدهها
ما در این بخش با نقشههای مفهومی و شبکهها و دیاگرامهای ون و جدولها و خلاصهنویسی آشنا میشویم و یاد میگیریم که چگونه از آنها استفاده کنیم و فکرمان را سامان دهیم تا به حل مسئله برسیم. سازماندهندههای تصویری شامل متن و تصویر است و با آنها میتوان اطلاعات زیادی را منظم و دستهبندی کرد. آنها میتوانند به ما نشان دهند که چهچیزهایی را میدانیم و چهچیزهایی را باید بدانیم.
۵. تعیین هدف
اهدافی را که میخواهیم آنها را متحقق کنیم، باید در قالب جملههایی روشن و واضح تعریف کنیم.
اهداف باید ویژه باشند، قابل اندازهگیری باشند، واقعگرایانه باشند، و دارای زمانبندی باشند. اگر اهداف واقعگرایانه نباشند، یا خیلی بزرگ باشند، ممکن است تحققشان مشکل یا غیرممکن شود، و حتی اگر تحققپذیر هم باشند، ممکن است در طول راه خسته شوید و قبل از اینکه متحقق شوند رهایشان کنید. از جدول تعیین هدف استفاده کنید تا مسیر تحقق اهدافتان را تشخیص دهید.
۶. عیبیابی
در این بخش یاد میگیریم که با بهعقببرگشتن و اندیشیدن دوباره، عیبیابی کنیم و مشکلاتی را که بر سر راهمان ایجاد شدهاند شناسایی کنیم و آنها را مد نظر قرار دهیم. ما همچنین دربارهی مشکلات قابل پیشبینی صحبت میکنیم، یعنی از مشکلاتی میگوییم که ممکن است بر سر راه ما ایجاد شده و احیاناً سد راه ما شوند. نوع دیگر عیبیابی، مربوط به مسایلی است که خودشان مسئله نیستند اما موجب مسئلههای جدی میشوند. ما زمانی که با چنین مسایلی روبهرو شدیم باید عیبیابی کنیم تا بتوانیم از بروز آنها در آینده جلوگیری کنیم.
۷. منابع دستیابی به اطلاعات
ما در این بخش یاد میگیریم که چگونه اطلاعات صحیح و معتبری را گردآوری کنیم. اگر باید تصمیم بگیریم یا مسئلهای را حل کنیم و نمیدانیم که تصمیممان را بر چه اساسی مبتنی کنیم یا چه عواملی ناآشنا هستند و باید لحاظشان کنیم، نیاز خواهیم داشت که مشورت و نظرخواهی کنیم. مراجعی که میتوانند به ما مشورت دهند، اینترنت و کتابخانه و کارشناسان هستند.
۸. ارزیابی حقیقت
ما در این بخش یاد میگیریم که حقیقت چیزی است که میتوان درستیاش را ثابت کرد در حالی این کار را نمیتوان دربارهی عقیده انجام داد. و یاد میگیریم که چهقدر مهم است بدانیم آیا اطلاعاتی که در اختیار ماست، درست و عینی هستند یا نادرست و سوگیر. ما برای اینکه به منبعی اعتماد کنیم باید اعتبار نویسندهاش را بررسی کنیم، باید کیفیت و سندیت منابع را ارزیابی کنیم و عقیدهی دیگران را دربارهی آن منبع بدانیم. بویژه وقتی که از اینترنت استفاده کنیم، باید به این موضوع مهم توجه داشته باشیم. میدانیم که همه قادر هستند در اینترنت مطلب منتشر کنند و کاری کنند که نوشتههایشان به نظر درست و مشروع بیاید.
۹. شگردهای اقناع کردن
این بخش بررسی میکند که شگردهای اقناعکردن چگونه در سخنرانیها و نوشتارها و تبلیغات مورد استفاده قرار میگیرد. سه نوع شگرد اقناعکردن را بیان میکنیم که ارسطو آنها را توصیف کرده است: لوگوس یا دلیلآوری، پاتوس یا عاطفهمحوری، اتوس یا شخصیتمحوری. با اینکه ارسطو هزاران سال پیش این سه شگرد را مطرح کرد، اما هنوز هم که هنوز است ما از این شگردها یا استفاده میکنیم یا در سخنرانیها و نوشتارها و تبلیغات میبینیم. از این شگردها در تبلیغات اقناعگر استفاده میشود تا شما در خرید به کالا یا خدمات یک شرکت بهخصوص گرایش بیابید. وقتی فهمیدیم که این شگردها چگونه کار میکنند میتوانیم از تأثیراتشان بکاهیم یا اینکه از آنها به نفع خودمان استفاده کنیم.
1۰. بازی ارقام
در این بخش یاد میگیریم که چگونه اعداد و ارقام میتوانند دروغ بگویند. همهی اعداد و ارقامی که ما میشنویم یا میخوانیم ممکن است درست و حقیقی نباشند؛ فرقی نمیکند که عمدا از آنها بد استفاده شده یا غفلتی صورت گرفته یا اینکه آنها به طور ناقصی ارائه شده باشند. این اِشکال میتواند در مراحل مختلفی اتفاق بیفتد: در درجه اول میتواند وقتی باشد که ما داریم اعداد را گردآوری میکنیم. اگر اعداد را بهطور نادرستی گردآوری کنیم یا کسی گردآوری کند که سوگیری داشته باشد، باید از این امر مطلع شویم. دومین مرحله زمانی است که اعداد را تحلیل یا تفسیر میکنیم. در این مرحله هم اگر شخصی یا گروهی سوگیری داشته باشد میتواند بهنحو نادرستی اعداد را تفسیر و تحلیل کند. ما در این بخش همچنین از پیمایشها، مطالعات همبستگی، و آمار حرف میزنیم.
11. نقش عواطف در تصمیمگیری
در این بخش از نقش عواطف در روند تصمیمگیری سخن میرود. عواطف و موقعیتهای عاطفی شامل سوگیریها و کلیشهها، فشار و استرس، و منیت و خودخواهی است. وقتی واکنش عاطفی سازماندهی شود و بهنحو شایسته و بایستهای استفاده شود، میتواند نقش کارآمدی در تفکر انتقادی داشته باشد. هدف آن است که عواطفی را شناسایی کنیم که ممکن است تصمیمگیری ما را زیر تاثیر خود قرار میدهند. بنابراین باید مشخص کنیم که این عواطف چهوقت و کجا میتوانند وارد تصمیمگیری شوند و در حل مسئله دخالت کنند.
1۲. استدلال قیاسی
در این بخش یاد میگیریم که استدلال قیاسی استدلالی است مبتنی بر دو حقیقت یا دو گزاره. این گزارهها میتوانند قانون باشند، اصل باشند، یا امور کلی باشند. این دو گزاره اگر حقیقت داشته باشند، نتیجهی استدلال هم حقیقت خواهد داشت. اما نتیجه هم باید بهطور منطقی اتخاد شود و نباید فراتر از فرضیاتِ دو گزاره برود. اگر نتیجه فراتر از فرضیات دو گزاره برود، نامعتبر خواهد بود.
1۳. امکان خطا در استدلال قیاسی
استدلالهایی که از نظر منطقی مشکل داشته باشند، مغالطه هستند؛ آنها نامعتبر اند. در این بخش چهار نوع از مغالطههای رایج را بررسی میکنیم: شیب لغزنده (که در آن گزارهها درست هستند اما در نتیجه بهنوعی اغراق شده است،مغالطهی دوراهی (که فقط دو راه پیش پا میگذارد در صورتی که راههای دیگری هم هست،
استدلال دوری (که فقط یک گزاره دارد، و نتیجه صرفا تکرار همان گزاره است، و ابهام (که زمانی رخ میدهد که ما دوبار از یک واژه و هر بار با معنای متفاوتی استفاده کنیم یا که از واژههای چندمعنایی استفاده کنیم و حرفمان را در ابهام قرار دهیم
1۴. استدلال استقرایی
در این بخش یاد میگیریم که چگونه استدلال استقرایی را شناسایی کنیم و این استدلال چه ساختمانی دارد.
استقرا، از امر جزئی به امر کلی رفتن است. ما برای اینکه حقیقت احتمالی نتیجه را تشخیص دهیم باید به تجربیات قبلی و فهم عمومی مراجعه کنیم.
دو نوع استدلال استقرایی داریم: مقایسهای (که دو چیز یا رویداد یا ایده را با دیگری مقایسه میکند تا شباهتهایشان را دریابد) و علی (که میخواهد علت یک معلول را مشخص کند.
1۵. خطاهای ممکن در استدلال استقرایی
در این بخش یاد میگیریم که مغالطهی استقرایی دو گزاره دارد که از نتیجه پشتیبانی نمیکنند یا که نتیجه با این دو گزاره همساز و هماهنگ نیست.
چهار نوع مغالطهی رایج در این زمینه وجود دارد:
عمومیتدهی شتابزده (که شواهد و مدارک کافی جهت پشتیبانی از نتیجه را ندارد، مرغ و تخممرغ (که علت و معلول را بدون شواهد و مدارک کافی مشخص میکند علتشمردن مقدم (که میپندارد چون یک رویدادی قبل از رویداد دیگری اتفاق اتفاده، پس علت رویداد بعدی است و فرمولسازی (که نتیجه را فقط از بخشی از کلیت استخراج میکند
1۶. روشهای منحرف کردن افکار
این بخش مربوط به مغالطههای منطقیای است که ذهن را از مسئلهی واقعی دور میکنند و حریف را در موقعیت دفاعی قرار میدهند. سه شگرد در انحراف افکار بازار گرمی دارند:
نعل وارونه (که حریف را به موضوع نامربوطی میکشاند تا وی را از موضوع اصلی دور کند
پهلوانپنبه (که با ایجاد کردن یک گزینهی ضعیفتر و شکنندهتر، ذهن را از موضوع اصلی دور میکند
و حملهی شخصی (که به جای پرداختن به موضوع، حریف را مورد حمله قرار میدهد.
1۷. قضاوت شخصی
قضاوت شخصی، تصمیمهای ذهنی و بحثبرانگیزی هستند که چهار ویژگی دارند: مسئلهها از اهمیت بالایی برخوردار هستند، اطلاعات مورد نیاز یا ناقص هستند یا مبهم، افراد دیگر با این تصمیمها مخالف هستند، و گاهی ارزشهای متضادی درگیر این قضاوتها میشود. ضروری است که زمان بگذاریم و میزان خطر و پیآمدهای قضاوتهای احتمالی را ارزیابی کنیم.
1۸. توضیح یا استدلال؟
توضیح از دو بخش تشکیل میشود:
توضیحگیر (چیزی است که باید دربارهاش توضیح داده شود و توضیحگر (چیزی است که چیز دیگری را توضیح میدهد توضیح خوب توضیحی است که اطلاعات جدیدی میدهد، موضوعش بهعنوان یک حقیقت مورد پذیرش قرار گفته، به موضوع مورد بحث مربوط میشود؛ و زمانی یک توضیح را قبول میکنیم که بتواند مسئله یا مشکل را برطرف کند. توضیح، جواب سوالِ «چرا؟» را میدهد. استدلال اما برای نتیجهای دلیل میآورد و شواهد ارائه میکند، و ممکن است یا عقیده باشد و یا قضاوتی ارزشی. توضیح اما هیچ کدام از اینها نیست.