در این یادداشت میخواهیم به بررسی تفصیلی لایه دوم از فهم و ادراک، یعنی فهم اولیه (سطح ادراک) بپردازیم.
نگرشسازی < معرفت شناسی < فهم و ادراک < بررسی تفصیلی لایه های فهم و ادراک < فهم اولیه (سطح ادراک)
فهم اولیه (سطح ادراک)
نیاز و نیازشناسی ( رابطه نیاز و فهم )
حتماً جملة معروف “احتیاج مادر اختراعات است” را شنیدهاید. به نظر شما چرا اینگونه است؟ چرا وقتی انسان به چیزی نیاز دارد خوب دقّت میكند، پرسوجو میكند، كندوكاو میكند و…؟ نیاز چیست كه اینگونه حركت ساز است؟
تعریف نیاز
نیاز، كشش روح به سوی یافتن چیزی در خودش است. از آنجاییكه این كشش یك كشش درونی و وجودی است، منشاء قدرتمندی برای حركت و تلاش است.
سوال : این كشش چگونه به وجود میآید؟
پاسخ :
انسان موجودی را مشاهده میكند یا حالتی را لمس میكند كه دارای كمالی نسبت به اوست (از جهاتی دارای وجودی قویتر است.) با مقایسّه موقعیت خود و موقعیت آن موجودِ دارای كمال، احساس كشش به سوی آن كمال در او به وجود میآید و میخواهد كه به آن دست یابد (اتحاد وجودی پیدا كند.)؛ حتی در مانند غذا و احساس گرسنگی نیز این قاعده جاری است. كسی كه نیازمند به غذا است حالتی در خود احساس میكند كه با حالت قبل از گرسنگی تفاوت دارد. او در خود كشش به سوی برقراری دوباره حالت قبل از گرسنگی مییابد. این كشش، ” نیاز به غذا ” است.
پس هر احساسِ نیازی دارای زمینههای سهگانه زیر است :
1. مشاهده یك كمال و ادراك برتری آن.
2. مراجعه به نفس و مشاهده اینكه فاقد آن كمال است.
3. توجّه مجدد به آن كمال با حالت كشش به سوی اتحاد با آن.
فرد تا احساس نیاز نكند حركتی نخواهد كرد و تا به كمال و ایدهآلی توجّه نكند متوجّه نیاز خود نخواهد شد. این سه محور، نقش مهمّیدر برانگیختن انسان برای حركتهای علمیو عملی دارند.
برای ایجاد فهم اولیه در علمآموزان باید آنها را متوجه نیاز به مطلب كرد.
امّا چگونه؟
هر كتابی در پاسخ به نیازی نوشته شده است و هر مطلبی كه به فكر مؤلفی خطور كرده برای رفع نیازی وحلّ مسألهای بوده است. استاد باید این نیاز و مسأله را تشخیص دهد. معمولاً مؤلفین زمینههای فكری خود را نمینویسند و توضیح نمیدهند زیرا یا ناخودآگاه عمل كردهاند یا هدفشان فقط بیان نتیجه بودهاست تا هركس به حسب خود از آن بهره ببرد. استاد باید زمینههای فكری و ذهنی مؤلف را بیابد و همان نیازی را كه مؤلف را وادار به تفكّر و تحقیق كرده است، پیدا كند و به علمآموزان ارائه دهد و آنها را راهنمایی كند تا با كمك مؤلف به راه حل برسند و مسأله را حل كنند.
سنگ بنای علمآموزی تشخیص نیازی است
كه مطلب درس برای پاسخ به آن تهیه شده است.
استاد باید علمآموزان را در موقعیت لمس آن نیاز قرار دهد تا خود بخود فكر او فعال شود و سعی كند تا راه حل را بیابد. وقتی علمآموزان مشتاق یافتن راه حل شد به هر مطلبی كه به او كمك كند تا به هدف برسد توجّه خواهد كرد. و وقتی فهمید كه مطلب درس پاسخ اوست و گمشدهی او در درس قرار دارد با دقّت به درس توجّه خواهد كرد و پیام درس را خواهد گرفت.
سوال: چگونه نیازی را كه سنگ بنای درس است تشخیص دهیم؟
پاسخ: با استفاده از تفكّر معكوس؛ یعنی تلاش برای یافتن پاسخ سؤال زیر:
اگر این مطلب را ندانیم چه مشكلی پیش میآید؟
مطمئن باشید كه اگر پاسخی برای این سؤال در هر قسمت از درس نیافتید، شاگرد شما درك درستی از درس پیدا نخواهد كرد و بهرهای از درس نخواهد برد.
سوال، نماد نیاز است. برای برانگیختن توجّه به سوی نیازها باید سوالات مناسب طرح كرد. روایت زیر بیانگر همین حقیقت است :
قال امیرالمومنین علیهالسلام :
حُسْنُ السُّوًالِ نِصْفُ العِلمِ (بحارالانوار ج1، ص224)
طرح سوالی كه بهطور شفّاف و كامل، بیانگر یك نیاز باشد، پنجاه درصد فعالیت لازم برای رسیدن به پاسخ و حقیقت است.
نتیجه بحث درباره فهم اولیه
فهم اولیه وقتی حاصل میشود كه علمآموز هدف مطلب را تشخیص دهد؛ از سوی دیگر هدف هر مطلبی پاسخ به نیازی است پس اگر علمآموز نیازی را كه سنگ بنای درس است تشخیص دهد زمینه فهم درس فراهم شده است. در مرحله بعد، با برقراری ارتباط بین مطلب درس و سوالی كه نماد این نیاز است، فهم اولیه بهوجود میآید.
اما در یادداشتی دیگر به این سوال که: چگونه سوال شفاف و مطابق با نیاز طراحی کنیم؟ پاسخ خواهیم داد.