شناخت محور مركزی حوزه و تحصیلات حوزوی

تصویر سردبیر

سردبیر

سردبیر

آنچه خواهید خواند...

/ 5. تعداد رای:

برای ثبت امتیاز، اولین نفر باشید.

(تعریف، ضرورت و هدف دین)

در یکی از یادداشت‌های گذشته، بیان شد وقتی یکی از آشنایان، راجع به حوزه و تحصیل درحوزه سوالاتی كند، مركزی‌ترین مفهومی كه در پاسخ‌های شما به او وجود دارد، مفهوم “دین” خواهد بود. اگر او بعد از شنیدن پاسخ‌های شما، بگوید:

آیا واقعاً دین این‌قدر مهم و اساسی است كه شما چنین تصمیمی گرفته اید؟ چند مساله مربوط به نجس-پاكی و شكیات نماز و خرید و فروش كه با مطالعه‌ای قابل آموختن است و نیازی به این‌گونه سرمایه گذاری دراز مدت ندارد! انجام برخی فعالیت‌های اجتماعی مانند پیشنمازی و سخنرانی و عقد كردن هم با گذراندن دوره‌های كوتاه مدت قابل دست یابی است!

شما دردفاع از انتخاب رشته خود وتصحیح دید غلط اوچه پاسخ منطقی و معقولی ارائه می‌دهید؟ پاسخ خود را با مطالبی که در ادامه می‌آید مقایسه کنید.

دین چیست؟

جدول زیر,مجموعه‌ای از تعاریف دین است كه توسط اندیشمندان مختلف با افق‌های دید متفاوت ارائه شده است. شما كدامیك از این تعاریف را به واقعیت نزدیك‌تر می‌دانید؟

شماره

تعریف دین

1.

اعتقاد به اینكه خدایی هست وحكمت واراده او برجهان حكم می‌راند واو با بشر ارتباطات اخلاقی دارد

2.

تصدیق این مطلب كه تمام اشیاء تجلیات قادری فراتر ازشناخت ما هستند

3.

تلاشی برای نشان دادن واقعیت كامل خیر از طریق تمام جنبه‌های وجودی انسان

4.

اخلاقیاتی كه به كمك احساسات ، تعالی می‌یابند

5.

احساسی است كه بر هماهنگی ما با كل جهان تكیه دارد

6.

حالت روحی پرهیزكاری

7.

بروز تلقی نهایی یك فرد از جهان وحاصل بینش او نسبت به امور درهستی

8.

آنچه ارزش دل بستگی درونی به موضوعی را برای انسان روشن كند

9.

احساس تعلق به یك مطلق

10.

نظام عملی مبتنی بر اعتقاد

11.

نظام الهی براساس آنچه از وحی آمده است

12.

راه زندگی

13.

سازمان یابی زندگی برای رسیدن به عمق هستی

14.

تمایل فكری برای درك بی نهایت

15.

تمایل بشر نسبت به برترین وعظیم‌ترین موجود

16.

زندگی بشر درروابط با مافوق بشری

17.

هماهنگ كننده بین سرنوشت انسان وعوامل موثّرمخالف درجهان

18.

افكار واحساسات وفعالیت‌های انسان در ارتباط با آنچه مقدّس می‌شمارد

19.

اعتقاد به آفریننده جهان وانسان ودستورات عملی متناسب با این اعتقاد

20.

پاسخ به سؤال مبدأ هستی كیست؟ پایان زندگی چگونه است؟چطور باید زیست؟

21.

پاسخ به سؤال خدا چیست وكجاست؟ چه واكنشی نسبت به خدا باید داشت؟

22.

نظام زندگی دراین دنیا برای دنیای دیگر

23.

جستجوی خدا

24.

جستجوی ابدیت

25.

معنی دار كننده زندگی وجهت دهنده به آن

26.

پاسخ سؤال چه كنم تا نجات یابم؟

27.

تلاش برای خروج از محدودیت

28.

تلاش برای اتّحاد باعالم

29.

تفكّراز روی وجدان نسبت به عوامل ماورایی موثر در زندگی

30.

عشق به خدا

این تعاریف از عقلاء بشریت و صاحبان اندیشه از شرق و غرب، قدیم و جدید، مسلمان و غیر مسلمان صادر شده است و “دین”, هر كدام از اینها كه باشد ارزشی بیش از یك امرعادی خواهد داشت. در تمام ادیان، ارتباط با حقیقتی برتر وجود دارد و یك دین‌دار به دنبال دست‌یابی به حقایقی است كه سعادتی ابدی برای او تامین كنند.

علامه طباطبایی رحمه الله علیه در تفسیر آیه 213 سوره بقره آورده‌اند كه:

” از آیه شریفه چند نكته روشن گردید: اوّل تعریف دین و آن اینكه دین عبارت است از: روش خاصى در زندگى دنیا كه هم صلاح زندگى دنیا را تامین مى‏كند ، و هم در عین حال با كمال اخروى و زندگى دائمى و حقیقى در جوار خداى تعالى موافق است، ناگزیر چنین روشى باید در شریعتش قوانینى باشد كه متعرّض حال معاش به قدر احتیاج نیز باشد.”[1]

( روش زندگی دردنیا برای عبور بسوی آخرت واتصال به خدا)

برخی تعابیراز دین, كه در قرآن و روایات آمده است:

الف. در قرآن:

اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللهِ الاسلامُ[2]

“برنامه و روش زندگی مورد پذیرش خداوند, فقط اسلام است.”

اَفَغَیرَ دِینِ اللهِ بَیغُونَ[3]

“آیا این افراد برنامه و روشی جز طرح و برنامه خداوند می‌خواهند؟!”

یكُونُ الدِّینُ كُلُّهُ لله[4]

” طرح و برنامه صحیح و برتر با تمام جوانب و زوایای آن فقط از ناحیه خداوند است.”

اَمَراَلاّ تَعْبُدُوا اِلاّ اِیاهُ ذَلِكَ الدِّینُ القَیمُ[5]

” خداوند خواسته است كه جز او را نپرستید، این راه و روش برتردر زندگی است.”

اَلاَ لله الدِّینُ الخَالِصُ[6]

” خوب دقّت كنید كه برنامه بدون انحراف و دغدغه، مختص به برنامه خداوند است.”

ومَنْ یبَتَغِ غَیرَ الاِسْلاَمِ دِینًا فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ[7]

“هر كس در زندگی طرح و برنامه‌ای به جز اسلام را الگوی خود قرار دهد هرگز از او پذیرفته نخواهد شد.”

قُلْ اللهَ اَعْبُدُ مُخْلِصًا لَهُ دِینِی[8]

“‌ای پیامبر بگو كه من فقط “الله” را می‌پرستم، پرستشی كه تمام برنامه و روش آن را او تعیین كرده باشد.”

این تعابیر درمجموع ، بیانگر یك تعریف ازدین هستند :

برنامه و روش زندگی برای ارتباط تمام وجود با الله (موجود بی‌نهایت)

*معنای عبودیت و اسلام*

ب _ تعابیرروایات:

  1. مَا الدَینُ اِلاَّ الحُّبُ فِی اللهِ والبُغْضُ فِی الله.[9]

“حقیقت دین، علاقه داشتن به خاطر خدا و عدم علاقه به خاطر خداست.”

اَصلُ الدِّینِ الوَرَعُ ورَاسُهُ الطَّاعَهْ.[10]

“اساس دین جلوگیری از نفس و مركز دین اجرای برنامه خداونداست.”

اَصْلُ الدِّینِ ودَعَامَتُهُ قَولُ لااِلهَ اِلاَّ الله.[11]

“اصل دین و محور عمده آن اعتقاد به لااله الاالله است.”

اَصلُ الدِّینِ هُوالاِیمَانُ بِالاِمَام.[12]

” اصل دین باورداشتن امام و رهبرمعصوم از طرف خداست.”

اَسَاسُ الدِّینِ العَقْلُ.[13]

“اساس دین عقل و ادراك حقایق بدون دخالت توهّمات است.”

اَساسُ الدِّینِ التَّوحِیدُ والعَدلُ.[14]

“اساس دین باورداشتن یگانگی خداوند و عدالت اوست.”

بنُی‌الدِّینُ عَلی اتِّبَاعِ النَّبِی.[15]

“مبنای دین پیروی از پیامبرخداست.”

الصَّلاهْ رَاسُ الدِّینِ وعَمُودُه.[16]

“نماز مركز اصلی و پایه اساسی دین است.”

راسُ الدِّینِ مُخَالَفَهْ الهَوَی.[17]

“مركز اصلی دین توجه نكردن به خواسته‌های نفس است.”

رَاسُ الدِّینِ الیقین.[18]

“مركز اصلی دین ،یقین و لمس حقایق است.”

رَاسُ الدِّینِ اكْتِسَابُ الحَسَنَات.[19]

“مركز اصلی دین، عمل و رفتاری است كه رضایت خدا در آن باشد.”

الدُّعَاءُ عِمَادُالدِّینِ.[20]

“دعا، محور اصلی دین است.”

الصِّدْقُ رَاسُ الدِّین.[21]

“راستگویی مركز اصلی دین است.”

تعبیر زیرجامع بین این روایات می‌تواند باشد :

دین، تنظیم زندگی است برای

ارتباطِ تمام وجود با واقعیت هستی كه خداوند است،

تلاشی فكری وروحی وعملی كه برنامه و روش آن را خود خداوند تعیین كرده باشد.

  1. . تفسیرالمیزان، ج2، ص194.

  2. . سوره آل عمران، آیه19.

  3. . همان، آیه83.

  4. . سوره انفال، آیه39.

  5. . سوره یوسف، آیه40.

  6. . سوره زمر،آیه3.

  7. . سوره آل عمران، آیه83.

  8. . سوره زمر، آیه14.

  9. . بحار الانوار، ج68، ص390.

  10. . مستدرك الوسایل، ج11، ص270.

  11. . بحارالانوار، ج23، ص3.

  12. . همان، ج67، ص36.

  13. . مستدرك‌الوسائل، ج1، ص84.

  14. . بحارالانوار، ج5، ص16.

  15. . همان، ج24، ص72.

  16. . مستدرك الوسائل، ج3، ص92.

  17. . مستدرك الوسائل، ج12، ص114.

  18. . غررالحكم، ص86.

  19. . همان، ص218.

  20. . بحارالانوار، ج90، ص288.

  21. . غررالحكم، ص218.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

error: محتوا محافظت شده است!!