معرفی استاد
عبدالرسول عبودیت در سال ۱۳۳۳ در شهر اصفهان به دنیا آمد، او پس از گذراندن تحصیلات ابتدائی و متوسطه در اصفهان سال ۱۳۵۲ در دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد، وسال های۵۸ و ۵۹ را در اصفهان به خواندن ادبیات و فقه و اصول گذرانده درسال ۱۳۵۹ وارد حوزه علمیه قم شد و به ادامه تحصیل در فقه و اصول مشغول شد، در کنار دروس فقه واصول به یاد گیری فلسفه در موسسه در راه حق همت گماشت و پس از چند سال شرکت در دروس خارج آیات عظام به طور تخصصی به تحقیق در علم فلسفه مشغول گردید، هم اکنون استاد فلسفه و کلام است.
ویژگی های سیر مطالعاتی
در این مصاحبه از استاد دو نوع سیر مطالعاتی فلسفه پیشنهاد گردیده است:
- اول، برای کسانی که قصد دارند با آشنایی اجمالی با فلسفه، فهم بهتری از متون آمیخته با فلسفه داشته باشند. «سیر مطالعاتیِ اول، عمومی»
- دوم، برای کسانی که با هدف متخصص و صاحب نظر شدن به وادی فلسفه گام مینهند. «سیر مطالعاتی دوم، تخصصی است»
- در این سیر مطالعاتی این موارد هم بیان گردیده:
روش خواندن فلسفه هم در این نوشتار بیان گردیده است
سبک تحقیق و مدت زمان لازم برای سیر مطالعاتی هم بیان گردیده.
سیر مطالعاتی عمومی
گاه در برخی کتابهای غیر فلسفی مانند تفسیر المیزان -که مفسری فیلسوف، آن را به رشته تحریر در آورده است- و یا در برخی کتابهای علم اصول و … از اصطلاحاتی استفاده شده است که فهم آنها جز از راه آشنایی اجمالی با فلسفه امکانپذیر نیست.
برای نمونه آیا متون اصولیِ زیر را بدون آشنایی با فلسفه میتوان فهمید؟
1. و بعبارة أخرى: الفرد هو الطبيعة الموجودة، فلو لم يكن ما يتعلق به الوجود فلا فرد أيضا، هذا على أصالة الماهية و اما على أصالة الوجود فلا حقيقة لغير…
2. بناء على هذا المسلك قد يتوهم ابتناء البحث في المقام على تلك المسألة، حيث انه بناء على أصالة الوجود و تعلق الأمر به لا يوجد إلاّ وجود واحد في مورد الاجتماع فلا يمكن الاجتماع و بناء على أصالة الماهية و تعلق الأمر بالطبيعة يجوز الاجتماع لتعدد الماهية.
3. و اما حديث الماهية من حيث هي ففيه خلط محمولات الماهية بالحمل الأولى و بالحمل الشائع …
روشن است که فقط آشنای با اصطلاحات فلسفی میتواند فهم درستی از اینگونه عبارتها داشته باشد. البته در مقام قضاوت درمورد وارد شدن فلسفه به علم اصول نیستیم، ولی حال که اصول با فلسفه آمیخته شده است، آشنایی با فلسفه به اندازهای که فهم اصول را ساده کند ضروری است. در این سطح، مطالعه یک یا دو متن فلسفی کافی به نظر میرسد.
نکته مهم
برای شروع فلسفه میتوان از اندیشههای فلسفی شهید مطهری رحمةالله علیه که مطالب را شیرین و ساده بیان کردهاند کمک گرفت. چکیدهای از فلسفه اسلامی از دیدگاه ایشان در کتاب فلسفه مقدماتی[۹] گردآوری شده است. یکی از ویژگیهای شهید مطهری رحمةالله علیه، خوش بیان بودن ایشان است، اما گاه، در بحثهایی که ایشان بیان کردهاند کرّ و فرّی ملاحظه میشود که ممکن است برای خواننده خسته کننده به نظر برسد. کتاب فلسفه مقدماتی که اکثر مطالبش از شهید مطهری رحمةالله علیه است، به ارائه اندیشههای فلسفی ایشان به شکل مدون پرداخته و بسیاری از مباحث فلسفی را در خود جای داده است. بهتر است این کتاب – حتی در حوزههای علمیه- قبل از بدایة الحکمة علامه طباطبایی رحمةالله علیه خوانده شود. نیز کتاب درآمدی بر فلسفه اسلامی و یا خداشناسی فلسفی– تهیه شده برای طرح ولایت- نقطه شروع خوبی به حساب میآیند.
پس از گذراندن این مرحله، خواندن متنی مانند شرح منظومه یا نهایة الحکمة کفایت میکند. یکی از ویژگیهای شرح منظومه این است که همه ابواب فلسفه را بررسی کرده است، اما نهایة الحکمة این ویژگی را ندارد. علاوه بر این، نهایه گاه بسیار پیچیده است و توضیح زیادی میطلبد.
خلاصه آنکه، برای آشنایی اجمالی با فلسفه در راستای فهم متون غیر فلسفی که اصطلاحات و یا قواعد فلسفی دارند، مطالعه یک یا دو متن فارسی و عربی – با توضیحی که ارائه شد- کفایت میکند.
روش خواندن فلسفه
قبل از معرفی سیر مطالعاتی تخصصی، بیان شیوۀ خوب خواندن متن، ضروری است. منظور از خوب خواندن متن، دقت روی تکتک کلمات آن، رجوع به منابع متعدد و مختلف مرتبط با آن نیست و به اصطلاح عامیانه لازم نیست مته به خشخاش گذاشت. این کار، جز معطل شدن و عمر تلف کردن نتیجهای ندارد. بلکه منظور، توجه به نکات زیر است:
۱- همراهی با استاد
خواندن متن فلسفی باید نزد استادی قوی، چیرهدست و مسلط بر فلسفه باشد. اما آیا در همه جای کشور و در همه زمانها چنین امکانی وجود دارد؟ خیر. پس، چه باید کرد؟
استفاده از امکانات مجازی برای یادگیری فلسفه
به نظر میرسد امروز دیگر مهاجرت به مراکز علمی و حضور فیزیکی نزد استاد ضرورت ندارد. اشخاص میتوانند با استفاده از امکانات سختافزاری و نرمافزاری عصر حاضر، در هر مکان و زمانی از محضر هر استادی بهره گیرند. با وجود چنین امکاناتی، میتوان از راه لوحهای فشرده بهترین درسها را از بهترین استادانی گرفت که چه بسا دیگر درس مورد نظر را تدریس نمیکنند. در این صورت، اگر شیوه درس دادن استاد مورد پسند نبود، میتوان بدون رودربایستی و تعهد اخلاقی، سراغ استاد دیگری رفت. حسن همراهی مجازی با استاد، استفاده از وقتهایی است که در حوزه از بین میرود.
زمانهای تلفشده در نظام آموزشی سنتی
حدود دو سوم از سال (پنجشنبهها، جمعهها، وفیات، اعیاد، روزهای بین ایام تعطیل، ماه رمضان، پانزده روز از محرم، پانزده روز از صفر، عید نوروز، تابستان) حوزه تعطیل است. در نتیجه، حدود ۱۲۵ روز درس خوانده میشود. اگر شخص جمعهها را به فعالیت غیر درسی اختصاص دهد (که ضروری هم است) و حدود ۲۰ روز از سال را برای مسافرت خالی از درس بگذارد، ۲۹۰ روز باقیمانده را میتواند از طریق سیدی، بدون حضور استاد و هممباحثه، درس بخواند. اگر روزی یک درس بخواند، در یک سال به اندازه حجم درسی بیشتر از دو سال و نیم تدریس رسمی حوزه را بدون احساس خستگی و فشار خواهد خواند.
مزایای روش مجازی نسبت به حضور فیزیکی
اگر وقتهایی که در ترافیک تلف میشود، دیر آمدن استاد، گپ زدن قبل و بعد از کلاس، و گرفتاریهای مالی طلبه (که ممکن است هجرت از زادگاهش را با مشکل مواجه سازد) نیز در نظر گرفته شود، بهتر بودن روش مجازی بر حضور فیزیکی نزد استاد روشنتر میشود. البته حضور نزد استاد صاحبنفس و مهذب (مانند مرحوم امام، علامه طباطبایی، و آیتالله بهجت) مؤثر و پربرکت است. اما امروزه چنین استادانی یا نیستند یا کمتر در دسترس هستند. روش استفاده مجازی از استاد فقط درباره فلسفه پیشنهاد میشود (که در حوزهها از رونق کمی برخوردار است)، نه درباره فقه و اصول (که در همه حوزهها رونق کامل دارد).
2. مطالعه درس و یادداشت کردن اشکالات
مرحله بعد، مطالعه درس و یادداشت کردن اشکالات است. ممکن است گفته شود برای رفع اشکالات، حضور در کلاس ضروری است. اما باید در نظر داشت که:
- اولاً: اکثر کلاسها به صورت عمومی و با جمعیت زیاد برگزار میشود که امکان پرسیدن اشکال وجود ندارد. مثلاً در کلاس درس آیتالله جوادی یا آیتالله وحید، صدای شاگرد چه بسا به استاد نرسد. همچنین، اگر همه بخواهند اشکال بپرسند، درس تعطیل میشود.
- ثانیاً: بهتر است اشکالات فوری توسط استاد حل نشود تا دانشپژوه با زحمت آنها را حل کند. همانطور که در ریاضیات حل تمرین ذهن را ورزیده میکند، در فلسفه نیز فکر کردن روی اشکالات ذهن را تقویت میکند.
- ثالثاً: اشکالات کمکم حل میشود. خیلی وقتها حتی اگر طلبه نزد استاد باشد، اشکالاتش حل نمیشود. زیرا باید شبکه معلومات فراگیرنده گسترده و وسیع شود. آیندهها به مرور زمان گذشتهها را حل میکنند. علم و دانش حالت شبکهای دارد و مانند جدول کلمات متقاطع است. وقتی فرد حل کردن ستون اول را شروع میکند، ممکن است چیزی به ذهنش نیاید. اگر روی ستون اول بماند و سراغ ستون بعدی نرود، هیچوقت جدول حل نمیشود. اما اگر ستون اول را رها کند و سراغ سطر اول برود، ممکن است آن را بفهمد و یک حرف از ستون اول نیز مشخص شود. به همین ترتیب، کمکم بعدیها کمک میکنند تا قبلیها حل شوند.
روش صحیح مطالعه و تدریس
کسانی که تا یک مطلب را نفهمند، از آن نمیگذرند، اشتباه میکنند و عقب میمانند. فعلاً باید تا آخر بروند و اشکالات را در ذهنشان علامت بگذارند. کمکم این اشکالات حل خواهد شد. استاد هم اگر بخواهد به همه اشکالات پاسخ دهد، اشتباه است. مثلاً اگر استادی بخواهد لمعه تدریس کند، باید به تدریس خود کتاب کفایت کند و شِمای کلی از علم فقه را در ذهن شاگرد بیاورد. نقل سخن شارحان و ناقدان لمعه و پاسخ دادن به هر یک از آنها برای شاگرد فایده ندارد و فقط وقت او را هدر میدهد. زیرا شاگرد هنوز به سطح خارج نرسیده است که اینها را بفهمد.
پرسیدن اشکالات از یک استاد
نکته دیگری که باید توجه داشت این است که باید کتاب را با یک استاد کار کرد. پرسیدن اشکالات از چند استاد اشتباه
۳- مباحثه یا خلاصهنویسی
مرحله سوم، مباحثه کردن با یک فرد فعال و منظم است که درس را خوب گوش داده باشد. اگر شخص چنین هممباحثهای ندارد (که معمولاً هم پیدا نمیشود)، میتواند بعد از اتمام هر فصل، یک یا دو روز را صرف خلاصهنویسی آن فصل کند. به این ترتیب:
۱. مسائل هر فصل را به صورت مختصر و دستهبندیشده توضیح دهد.
۲. تعداد مسائل مطرحشده در فصل را مشخص کند و هر یک را با عنوانی کوتاه یادداشت کند.
۳. مقدمات برهانهای هر مسئله را به اختصار و جداگانه بیان کند.
۴. اشکالات هر برهان را به همراه پاسخ آن به طور خلاصه بنویسد.
خلاصهنویسی به این روش، جانشین خوبی برای مباحثه است. زیرا شخص با بستن کتاب و شروع به نوشتن خلاصه، هرجا که ضعف داشته باشد، دچار اشکال میشود و به کتاب مراجعه میکند. این کار باعث فهم بهتر مطلب میشود، همانطور که در مباحثه، فرد با اشکالات طرف مقابل مواجه میشود.
سیر مطالعاتی تخصصی
از آنجا که تاریخ فلسفهای عالی و قوی وجود ندارد که بتواند اسکلت فلسفه اسلامی را در ذهن جای دهد، اگر کسی بخواهد در فلسفه اسلامی متخصص شود، باید بر اساس تاریخ فیلسوفان، آثار سه تن از مهمترین فیلسوفان مسلمان را بخواند: ابن سینا، شیخ اشراق و ملاصدرا.
خواندن آثار فخر رازی که بیشتر حالت نقد و اشکال دارد، در این سیر مطالعاتی جایگاه خاصی دارد که بعداً مشخص خواهد شد. اما خواندن آثار بقیه فیلسوفان (مثلاً شهروزی) به عنوان متن درسی ضرورت ندارد. هرچند برای توضیح بهتر برخی مطالب میتوان به آنها رجوع کرد.
الف) آثار ابن سینا
سیر مطالعاتی فلسفه را باید از ابن سینا آغاز کرد. زیرا قبل از او کتاب درسی وجود نداشته و اولین کتابهای درسی توسط او نوشته شده است. فقر کتاب درسی قبل از ابن سینا به حدی بود که او میگوید: «چهل بار مابعدالطبیعه ارسطو را خواندم و چیزی نفهمیدم، تا اینکه اغراض مابعدالطبیعه فارابی را پیدا کردم و یکباره همه را متوجه شدم.»
شروع کردن با آثار ابن سینا ضروری است، زیرا:
۱. او آثار ارسطو را به خوبی شرح داده و در آثارش جانب فیلسوفان مشائی را رعایت کرده است.
۲. او تنها مقلد نبوده، بلکه نظرات خود را نیز ارائه داده است.
۳. کتابهای ابن سینا برای فخر رازی، شیخ اشراق، خواجه نصیر، شهروزی، ملاصدرا و میرداماد به عنوان متن درسی استفاده میشده است. برای فهم تعلیقات و حاشیههای این فلاسفه، باید آثار ابن سینا را خواند.
۴. روش ابن سینا تحلیلی و کامل است. خواندن آثار او ذهن را فلسفهورز میکند و تفلسف و تحلیل مسائل فلسفی را به فرد آموزش میدهد.
در میان آثار ابن سینا خواندن چهار کتاب پیشنهاد میشود:
۱.الهیات شفاء
برخی از اساتیدی که الهیات شفاء را تدریس کردهاند عبارتند از:
- ۱- حضرت آیت الله مصباح که هم خوب درس دادهاند و هم سریع جلو رفتهاند.
- ۲- استاد مصطفوی که در مدرسه فیضیه قم درس دادهاند و تلویزیون آن را پخش کرده است. ایشان نیز خوب توضیح دادهاند؛ حُسن کار ایشان این است که از ابن سینا دفاع میکنند، چون خودشان سینوی فکر میکنند.
- ۳- استاد حشمتپور که استاد خوب و شناخته شدهای هستند و همهجا به سبک حوزوی، متن درس میدهند.
۲.نفس شفاء
خواندن این کتاب خیلی مهم است، زیرا، در فلسفه اسلامی فقط ابن سینا و ملاصدرا هستند که در این موضوع خیلی حرف دارند، حتی شیخ اشراق هم در زمینه نفس مطلب زیادی ندارد. بنابراین، لازم است برای فهم مباحث نفس ملاصدرا، کتاب نفس ابن سینا خوانده شود.
۳.سماع طبیعی
سماع طبیعی، جلد یک طبیعیات شفاء است و شامل مباحث قوه و فعل، حرکت، انواع حرکت، مسافت حرکت، نسبت حرکت با مسافت، زمان، مکان، خلأ، وصل، فصل، تناهی یا عدم تناهی عالم، جهت، و… است و ملاصدرا هم این مباحث را در الهیات مطرح کرده است؛ البته لازم نیست در ابتدای سیر مطالعه شود، وقتی مباحث ملاصدرا در این موضوع مطالعه میشود، به این کتاب نیز مراجعه شود، چون، ملاصدرا ناظر به مباحث ابن سینا بحث میکند و در واقع خیلی از حرفهایش، حرفهای ابن سیناست. آقای حشمتپور اخیرا تدریس این مباحث را شروع کردهاند که نوار آنها در سایت مدرسه فقاهت هست. محمدعلی فروغی مشهور این کتاب را بسیار عالی ترجمه کرده و تعلیقات خیلی خوبی به آن زدهاست؛ مطالعه این کتاب کمک خوبی برای فهم مطالب سماع طبیعی است.
۴. برهان شفاء
این کتاب شامل بعضی از مباحث معرفتشناختی است. پیشنهاد میشود در طول سیر مطالعاتی، متن این کتاب خوانده شود و اگر شخص حوصله نداشت، هنگام مطالعة مباحث ملاصدرا در این زمینه، حداقل به آن مراجعه کند. کتاب برهان را آیت الله مصباح و آیتالله جوادی درس دادهاند.
ضمنا اگر کسی بخواهد آثار ابن سینا را بخواند باید سختیِ آن را هم تحمل کند. ابن سینا مطلب را طول میدهد، گاه برهانهایش دو سه صفحه طول میکشد که جمع و جور کردن آن سخت است و دنبال کردن آن واقعا تحمل میخواهد. برای فهم مباحث ابن سینا میتوان به خلاصههای بهمنیار و فخر رازی مراجعه کرد. بهمنیار در التحصیل، خلاصه مباحث ابن سینا را بسیار منقح بیان کرده است به طوری که شهید مطهری رحمةالله علیه میفرمودند:
بوسیله التحصیل میتوان شفاء را تصحیح کرد.
التحصیل خلاصه چهار کتابی است که از ابن سینا معرفی شد و لازم نیست متن آن کار شود و کسی هم آن را تدریس نکرده است، ولی، میتوان با مراجعه به التحصیل، لبّ و خلاصه مطالب ابن سینا را از یک فیلسوف درجه یک که بیواسطه شاگرد وی بوده است، گرفت.
فخر رازی هم در المباحث المشرقیه، ابتدا مباحث ابن سینا را خلاصه کرده، بعد اشکال میکند. خلاصههای فخر رازی خوب است به طوریکه بیان وی، بهتر از ابن سینا فهمیده میشود، البته نباید به اشکالات آن توجه کرد، در کار تحقیق و هنگام مطالعه آثار ملاصدرا نوبت به اشکالات میرسد. خواندن اشارات لازم نیست، چون خیلی خلاصه و فشرده است و شرح فخر رازی بر آن پر از رد و ایراد است که فعلا زمان آن نیست، هرچند هنگام تدریس خوب است مطالعه شود.
ب) آثار شیخ اشراق
در مورد مطالعه اندیشههای شیخ اشراق، انجام یکی از این دو کار لازم است:
یا یک متن از او مثل حکمة الاشراق از ابتدا تا انتها به سبک حوزوی، کلمه به کلمه خوانده شود که استاد حشمتپور آن را تدریس کردهاند،
یا دورهای که استاد یزدانپناه تدریس کردهاند، خوب گوش داده شود و مطالب آن که به صورت کتاب در آمده است، مطالعه شود. ایشان انصافا خیلی خوب کار کرده، بر همه حکمت اشراق تسلط دارند. علاوه بر اینکه خیلی خوشبیانند و مباحث را به گونهای منظم، منطقی و سلسلهوار مطرح میکنند که انگیزه گوش دادن درس بعدی هم فراهم میشود.
در مرحله بعد و در کار تحقیقی باید به متن اشراق مراجعه شود.
ج) آثار ملاصدرا
از آثار ملا صدرا، جلد یک ، دو، سه، شش و هشت اسفار درس گرفته شود و مبحث اتحاد ماده و صورت در جلد پنجم هم مطالعه شود، هر چند بهتر است هر نه جلد کار شود و اگر کسی حال ندارد و نفسش زیر بار نمیرود، حداقل شواهدالربوبیه را سطر به سطر و کلمه به کلمه کار کند و به راحتی از کنار آن، نفهمیده نگذرد. استاد حشمتپور این کتاب را نیز تدریس کردهاند.
اینها متونی است که برای متخصص شدن در فلسفه لازم است به شیوهای که عرض شد، خوانده شود.
توصیه به دانشپژوهان رشته فلسفه
دانشپژوهان کارشناسی ارشد و دکترای رشته فلسفه که چند واحد حکمت متعالیه، چند واحد مشاء و چند واحد اشراق میخوانند، تنها به اندازه برداشتن چند مشت آب از منبعی حجیم استفاده میبرند که این حد خواندن، برای متخصص شدن بسیار کم است. برای نمونه، چقدر از رحیق مختوم در شرح جلد اول اسفار میتواند در دوازده واحد حکمت متعالیه گنجانده شود؟!
بیرغبتی شدیدی که الان نسبت به فلسفه هست به سبب روش مؤسسات علمی است که طبق مقررات آموزش عالی، با نظام ترمی و واحدی کار میکنند. این مؤسسات باید در کنار کارشان، برای دانشپژوهان رشته فلسفه طوری برنامهریزی کنند که در طول دوره تحصیلی چنین سیر مطالعاتیای داشته باشند.
مثلاً از همان ابتدای ورود دانشپژوه به دوره کارشناسی به او گفته شود که برای ورود به کارشناسی ارشد، از الهیات شفا و نفس شفا به صورت کتبی و شفاهی امتحان گرفته میشود. این کار باعث میشود دانشپژوه از همان ابتدا در طول چهار سال دورهاش، برای خواندن و مباحثه متن برنامهریزی کند و مطالب را به خوبی یاد بگیرد. در نتیجه، نزدیک امتحان مجبور نخواهد بود جزوهخوانی کند و مطالب را بدون فهمیدن حفظ کند.
یا مثلاً به او گفته شود که برای ورود به دوره دکترا، از حکمت الاشراق استاد یزدانپناه و سه جلد اول اسفار امتحان گرفته میشود و برای امتحان جامع، سایر منابع نیز مورد آزمون قرار خواهند گرفت.
اگر این کار انجام شود، شخص در طول تقریبا نه سالی که درس خواندنش طول میکشد، با برنامهریزی روزی یک ساعت و نیم، این سیر مطالعاتی را خوب کار میکند و واقعا با سواد میشود.
نکته مهم
به هر حال چارهای نیست، این برنامهریزی باید انجام شود گرچه یا استقبال نمیکنند یا اگر هم استقبال کنند، عملی نمیکنند و دانشپژوهان هم زیر بار نمیروند! به نظر میرسد اگر کسی بر این دروس – به خصوص برخی از آنها که با عقائد دینی سر و کار دارد- تسلط لازم نداشته باشد و در عین حال عهدهدار تدریس فلسفه شود، ممکن است مخاطب آیه «وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُم» واقع شود و …؛ الان خیلی شایع است که شخص دکترا میگیرد، ولی آنچنان که شاید و باید از فلسفه اسلامی فرا نگرفته است. پیداست که نتیجه چنین تدریسی ارائه کاریکاتور مانندی از فلسفه اسلامی است.
سبک تحقیق مسائل فلسفی
بعد از اینکه شخص سیر یاد شده را گذراند، میتواند وارد مرحله تحقیق شود. تحقیق در چند مسئله اول باید با مشاوره استاد باشد. منظور از تحقیق، صرف بیان اقوال مختلف نیست. این کار فایدهای ندارد، بلکه باید سیر تحول اقوال را بیان کرد. مسئله علمی مانند توپ در زمین فوتبال است که با فعالیت و دویدن یک تیم یازده نفره، به موقعیت گل میرسد، هرچند یک نفر توپ را به گل میفرستد، ولی یک گزارشگر خوب باید فعالیت همه تیم را برای به ثمر رساندن گل گزارش کند.
محقق هم باید سیر تحول مسئله را از شروع تا آخر توضیح بدهد و طوری خواننده را با مسئله درگیر کند که با دنبال کردن آن، خودش به جوابی مطابق با جواب آخرین فیلسوف برسد. محقق باید با بیان ترتیبی آراء مختلف فیلسوفان و بیان اشکالات هر یک به دیگری، نقش هر فیلسوف را در پیشرفت و رشد آن علم نشان دهد. شبیه این سبک را میتوان در آثار شهید مطهری رحمةالله علیه ملاحظه کرد.
به عنوان مثال ایشان مسئله وجود ذهنی را- که با چند کلمه از ابن سینا شروع میشود بعد مانند یک بهمن رشد میکند تا زمان ملاصدرا بیش از صد صفحه میشود- نسبتا زیبا و خوب به این شیوه تحقیق کردهاند یا در مسئله مرجح حدوث عالم در لایزال به این روش کار کردهاند.
وقتی شخص چند مسئله را به این روش تحقیق کرد و به این حد از سرمایه علمی رسید، آمادگی برای تدریس، تحقیق، مقالهنویسی و… پیدا میکند. در تجارت سرمایه که باشد میتوان خیلی کارها کرد یا شخص وقتی هفت سال درس پزشکی خواند، میتواند برای متخصص شدن یا خدمت کردن یا … اقدام کند، اما نقشه کشیدن برای تجارت بدون سرمایه، یا برای معالجه بیماران بدون سواد لازم، جز توهم نیست.
صاحبنظر شدن در فلسفه
افراد به تناسب فهم خویش، تفاسیر مختلفی از نظرات فیلسوفان ارائه میدهند و هرکسی تفسیر خود را درست و مطابق با نظر فیلسوف مورد نظر میداند، برای تشخیص تفسیر صحیح باید توجه داشت که:
اولا، در مسائل فلسفی، استدلال مهم است نه ادعا؛ فیلسوف یعنی کسی که قولش مستند به استدلال است؛ فلسفه مانند علم نقلی و روایت نیست که هرکسی بخواهد ظاهر کلمات را به گونهای تفسیر کند و یا مانند علم فقه میان اقوال مختلف فیلسوف جمع تبرعی کند. بلکه، باید با در دست داشتن مبانی فیلسوف و ملاحظه استدلال، تفسیر درست را تشخیص داد.
ثانیا، در جاهایی که استدلال هم شکلهای مختلفی دارد، باید به شارحین درجه یک آن فیلسوف رجوع کرد. هر فیلسوفی، یک یا چند شارح درجه یک دارد که همه قبولشان دارند.
آقاعلی مدرس، شارح ملاصدراست که مرحوم آشتیانی معتقد است در فلسفهورزی، هم ردیف خود ملاصدراست. ایشان بسیار تحلیلی و با دقت، نظرات ملاصدرا را توضیح دادهاند. حاجی سبزواری، یک شارح خوب حکمت متعالیه است. بهمنیار و خواجه، شارحین خوب ابن سینا و شهروزی و قطبالدین شیرازی، شارحین درجه یک شیخ اشراقند.
شخص کمکم که اهل کار شود، اینها را متوجه میشود، البته وقتی کار کند، کم کم استقلال فکری پیدا میکند و در نظر و تفسیر استاد شک کرده، با استاد بحث میکند؛ حال یا متقاعد میشود که خودش اشتباه کرده و استاد درست گفته است و یا به این نتیجه میرسد که واقعا استاد اشتباه کرده است.
اگر کار بدین ترتیب ادامه پیدا کند، شخص صاحبنظر شده و قدرت تحلیل پیدا میکند. ذهن ابتدا هرچیزی را که استاد بگوید، فرو میبرد و آن را درست میداند، ولی وقتی اهل نظر شد، هر چیزی را که فرو برد، نشخوار عقلی کرده و آنچه را فایدهمند است هضم کرده، بقیه را دور میریزد.
زمان مطالعه فلسفه غرب
تا انسان در فلسفه اسلامی اهل نظر نشده است، نباید سراغ فلسفه غرب برود که او را به شکاکیت میکشاند. وقتی اهل نظر شد، مطالب خوبشان را میگیرد و اشتباهاتشان فرو میگذارد. تا وقتی انسان صاحبنظر نشده است، ذهن او منفعل است. او شکاکیت را قبول میکند و باور نمیکند که ممکن است فیلسوفان اسلامی هم حقیقت را گفته باشند. بسیاری از کسانی که ابتدا با فلسفه غرب شروع میکنند، در روح خود قبول میکنند که فلسفه اسلامی یاوههایی است که فیلسوفان جزمگرا بافتهاند. آنها دیگر حاضر نیستند به فلسفه اسلامی دل بدهند و با آن کنار آیند. با این حال، صاحبنظران درجه یک فلسفه غرب چنین رویکردی به فلسفه اسلامی ندارند. کار کردن در فلسفه غرب، برای کسی که هنوز قدرت تجزیه و تحلیل پیدا نکرده است، حتی همراه با نقد استاد، درست نیست.
مدت زمان لازم برای سیر مطالعاتی
مدت زمان لازم برای مطالعه سیر، بستگی به مدت زمانی دارد که شخص برای مطالعه میگذارد.ممکن است به طور طبیعی این سیر پانزده سال طول بکشد. اما اگر به روشی که گفته شد درس بخواند، بدون اینکه فشاری متحمل شود، دو برابر درس میخواند. در این صورت، این سیر در حدود هفت سال تمام میشود. اگر کسی تخصصی کار کند و روزی دو درس گوش دهد، میتواند در پنج سال و بدون مشکل به سرمنزل مقصود برسد.
رساله خوب
رساله نوشتنِ برخی یادآور حکایت کتاب «صدای پای اسب» دیوانۀ عاقلنمایی است که از اول تا آخر کتابش پیتیکو، پیتیکو،… نوشته و فقط میخواهد تعداد صفحات رسالهاش تکمیل شود! اگر شخص بخواهد رسالهای خوب بنویسد باید زحمت بکشد و کار کند. با اکتفا کردن به درسهایی که به عنوان واحد درسی در مراکز علمی ارائه میشود، نمیتوان رساله عالی نوشت. نظام آموزشی مؤسسات علمی گنجایش دروس حوزوی را ندارد. در برنامه آموزشی این مؤسسات و مراکز، مثلاً نمیشود شصت واحد حکمت متعالیه ارائه داد. شخص باید در کنار آن، خودش برنامهریزی کند. باید اهل کار باشد و مطالعه کند. راه حل فوریتر و سیر مطالعاتی کمزحمتتر برای نوشتن رساله خوب وجود ندارد.
والسلام.
منبع: عرفان و حکمت در پرتو قرآن و عترت
برای مطالعات بیشتر مباحث مشابه میتوانید به راهیاب های آموزش در سایت توسعه و توانمدسازی مراجعه کنید.