توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی

استاد پارسانیا؛ روش‌شناسی در علوم اسلامی

تصویر حسین فرخ‌پی
حسین فرخ‌پی
حسین فرخ‌پی
استاد پارسانیا اشاره داشتند که روش در علوم اسلامی بر پایه وحی و نقل شکل گرفته و با روش‌شناسی مدرن که تحت تأثیر مبانی فلسفی مانند ایده‌های کانت و مکاتب فرانکفورت و پدیدارشناسی است، تفاوت بنیادین دارد. این تفاوت‌ها باعث می‌شود نتوان معنای مشترکی برای روش تعریف کرد و استفاده ناآگاهانه از رویکردهای مدرن در پژوهش‌های دینی چالش‌های اساسی ایجاد می‌کند.
روش شناسی در علوم اسلامی

آنچه خواهید خواند...

0 / 5. تعداد رای: 0

برای ثبت امتیاز، اولین نفر باشید.

 

گزیده ویدئویی از سخنان استاد پارسانیا (رئیس دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه باقرالعلوم) در سومین هم‌اندیشی اصحاب علوم اسلامی با عنوان روش‌شناسی در علوم اسلامی تقدیم می‌گردد.

 

تمایز میان روش و روش‌شناسی

استاد پارسانیا در ابتدای بحث برتمایز اساسی بین روش و روش‌شناسی در علوم اسلامی تاکید می‌کند.

  • “روش” به مثابه ابزاری برای رسیدن به یک هدف یا انجام یک کار در نظر گرفته می‌شود و در هنگام استفاده از آن، توجه معطوف به موضوع مورد بررسی است نه خود روش. به عبارت دیگر، “وقتی ما روش رو کار به کار می‌بریم به خودش نگاه نمی‌کنیم به چیز دیگه‌ای داریم نگاه می‌کنیم.”
  • در مقابل، “روش‌شناسی” به عنوان یک “علم اصالی” و “علم درجه دوم” مطرح می‌شود که خودِ روش را به عنوان موضوع بررسی قرار می‌دهد. روش‌‌شناسی یک علم اصالی است. به بیان دیگر، روش‌شناسی به مطالعه، تحلیل و ارزیابی روش‌ها می‌پردازد.

سیر تاریخی مباحث روش در سنت اسلامی

  • بحث درباره روش‌شناسی در علوم اسلامی در طول تاریخ گذشته اندیشمندان مسلمان همواره مطرح بوده و چالش‌هایی را در بر داشته است.
  • از “اهل حدیث” گرفته تا “متکلمین”، “فیلسوفان” و “عرفا”، هر کدام در مسیر خود روش‌های خاصی داشته و درباره آن‌ها بحث می‌کرده‌اند. “به تبعش از اهل حدیث که گرفتن تا بعد متکلمین تا بعد فیلسوفان عرفا همه در روش مسیر خودشون داشتن با هم راجع به اینکه روش‌شان چیست بحث می‌کردند.”
  • با وجود تفاوت‌ها، یک وجه مشترک در بسیاری از این رویکردها وجود داشته است و آن مرجعیت “وحی” و “نقل” بوده است. “یه چسب واحدی که روی همه اینا هست یه طوری وحی و به دنبال اون نقل یک مرجعیتی دارد.”
  • در این چارچوب، “فهم” و “تفسیر” متون (به ویژه متون دینی) به عنوان یک امر مشترک در نظر گرفته می‌شده است. “لذا روش‌های استفاده‌ از نقل که فهم  و تفسیر باشه در اینجا یک امر مشترکی بوده است.”
  • با این حال، “تعامل عقل و نقل” همواره “معرکه آرا” بوده و دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه وجود داشته است، همانطور که استاد به کتاب “فی درع التعارض بین العقل و نقل” از ابن تیمیه اشاره می‌کند. “از اون جناب مثلاً ابن تیمیه ۵ جلد کتاب فی درع التعارض بین العقل و نقل داره. پس این دعواها رو داشتیم.”

تفاوت مباحث روشی مدرن

  • مباحث روشی مدرن تفاوت‌های اساسی با رویکردهای سنتی دارد. “مباحث روشی مدرن خیلی فرق می‌کند”
  • در رویکردهای مدرن، “خود علم” و چیستی آن تاثیر بسزایی در تعیین روش دارد. “اینکه به چی میخواهیم برسیم خود موضوع مهم است. این‌ها اثر دارد اما یک نکته‌ای دوباره من اینجا می‌خواهم بیشتر تأکید بکنم اینکه خود علم چی است؟ یعنی به آن چیزی که می‌خواهیم برسیم خود او در روش بیشتر از بقیه امور تأثیرگذار است.”
  • بحث درباره اینکه آیا علم یک «برساخته» است یا یک «دریافت، کشف و انکشاف» است، تأثیر قابل‌توجهی بر رویکردهای روش‌شناختی دارد. اگر علم را صرفاً یک ساختار انسانی بدانیم، روش‌های پژوهش و ارزیابی آن به یک شکل تعریف می‌شوند، اما اگر آن را فرآیندی مبتنی بر کشف واقعیات عینی تلقی کنیم، روش شناسی متفاوتی را می‌طلبد. این بحث در جهان مدرن، مناقشات گسترده‌ای را به همراه داشته است.

نقش کانت در تحول مباحث روش‌شناسی

  • ایشان به نقش محوری ایمانوئل کانت در تغییر جهت مباحث فلسفی و به تبع آن، روش‌شناسی در علوم اسلامی اشاره می‌کند. “ریشه خیلی از این بحث‌هایی هم که به وجود اومده در اون نقطه عطفیه که کانت درست می‌کند به یه شکلی به این صورت که تمام مباحث حوزه متافیزیک یا مباحث دیگر رو به روش برمی‌گرداند.”
  • به نظر کانت، تمام مباحث متافیزیکی و شناخت ما از جهان، مبتنی بر ساختارهای ذهنی و “سوبژکتیو” است و واقعیت آنگونه که مستقیماً درک می‌کنیم، محل “شهود حسی” است. “چون اون تمام این مفاهیم ذهنی رو ذهنی و سوبژکتیو می‌کرد و واقع رو محل شهود حسی قرار می‌داد، همه این مفاهیم رو اگر فکر بکنیم که داریم جهان رو می‌شناسیم این یک ترحم است. این‌ها معرفت نیست. این‌ها چهارچوبه‌های ذهنی است که با او متن واقع رو که شهود حسی می‌کنیم صورت میدهیم.
  • بر اساس این دیدگاه، متافیزیک بخشی از روش تلقی می‌شود و باید در حوزه آن قرار گیرد. “پس تمام متافیزیک جزء روش است. یعنی قالب‌ها و باید در حوزه روش قرار بگیرد.

رویکردهای تبیینی و تفسیری در علم مدرن

  • در مباحث مدرن درباره چیستی علم، دو رویکرد عمده وجود دارد: رویکرد “تبیینی” و رویکرد “تفسیری”. “الان در مباحث اینکه اون علم چیست، برخی‌ها می‌گویند که تبیین می‌خواهد بکند، برخی‌ها این رو نیست حساب می‌کنند.
  • رویکرد تفسیری که در ابتدا صرفاً بر تحلیل متون متمرکز بود («تفسیر متن محور بود»)، به تدریج توسعه یافت و به فهم کلیت عالم تعمیم داده شد. به عبارت دیگر، همانگونه که کانت به شکلی به این موضوع اشاره کرده است، تمام آنچه را که از عالم درک می‌کنیم، در واقع گسترش و تفصیل همان فرآیند فهم متنی است؛ به این معنا که فهم از محدودۀ متون فراتر رفت و به فهم جهان تسری یافت.
  • در چارچوب این رویکرد تفسیری، با کنار رفتنِ «متن» و «مَطْنون» (معنا یا محتوای درونی متن)، تنها «مفسر» است که در فرایند فهم نقش ایفا می‌کند. به عبارت دیگر، با حذف متن و معنای ذاتی آن، مفسر به تنها عامل فعال در تولید معنا تبدیل می‌شود.

مبانی رویکردهای تفسیری

دو مبنای مهم برای رویکرد تفصیلی محور وجود دارد:

  • مبنای فرانکفورتی (با عقبه مارکسیستی) : بر اساس دیدگاه مکتب فرانکفورت که ریشه در اندیشه‌های مارکسیستی دارد، علم نه به عنوان واقعیتی عینی، بلکه به مثابه ساختاری اجتماعی و تاریخی فهمیده می‌شود.
  • مبنای پدیدار شناسی هوسرل: در دیدگاه پدیدار شناسی هوسرل، علم به عنوان فرآیند انکشاف و آشکارسازی حقیقت در نظر گرفته می‌شود. این نگاه که ریشه در اندیشه‌های ادموند هوسرل دارد، بر ماهیت انکشافی دانش تأکید می‌ورزد.
  •  این دو رویکرد (مکتب فرانکفورت و پدیدارشناسی هوسرل) از مبانی متفاوتی آغاز می‌کنند، اما ممکن است در نتایج به نقاط مشترکی دست یابند. لذا این مباحث از مسائل اساسی و روزآمد در حوزه فلسفه علم محسوب می‌شود.

چالش‌های استفاده از رویکردهای مدرن در حوزه مطالعات دینی

  • چالش‌هایی پیش روی محققان در حوزه مطالعات دینی که قصد استفاده از رویکردهای مدرن را دارند، وجود دارد. “یعنی در حوزه ما یک عده درس خارج می‌گویند لذا می‌فرمایند باید از این چیزهای جدید هم استفاده بکنیم. توجه ندارند که استفاده از این‌ها کن فیکون به دنبال دارد.  یعنی با مبانی ما خیلی مسائل فرق می‌کند در آن.”
  • استفاده ناآگاهانه از این رویکردها می‌تواند منجر به تغییرات بنیادین در مبانی و اصول شود. “لذا ج به صورت جدی مسئله ماست که این‌ها چرا دارند این حرف رو می‌زنند؟ اصلاً ورود به میدان بازی این‌ها خیلی مسائل دیگری رو به دنبال خودش می‌آورد.”
  • رویکرد تبیینی، علم را در چارچوب تجربی و مبتنی بر مشاهده تعریف می‌کند، در حالی که رویکرد تفسیری با تمرکز بر نقش مفسر، مفاهیم عینیت و واقع‌گرایی را در فرآیند فهم به چالش می‌کشد. در حوزه تبیین، علم به مثابه فرآیند انکشاف واقعیت تجربی فهمیده می‌شود، اما در رویکرد تفسیری، محوریت مفسر منجر به انحلال مفاهیم عینیت و واقع‌گرایی می‌گردد. این رویکرد، واقعیت را برساخته‌ای تفسیری می‌داند.

عدم وجود معنای مشترک در روش 

به دلیل اختلافات بنیادین در مبانی هستی‌شناختی و معرفت‌شناختی، دستیابی به «معنای مشترک» ثابتی برای روش که در طول تاریخ و میان رویکردهای مختلف معتبر باشد، امکان‌پذیر نیست. نمی‌توان به تصورات تاریخی درباره روش بسنده کرد و فرض وجود یک معنای مشترک یا زمینه‌ای اشتراکی در مفهوم روش داشت، چرا که چنین اشتراکی اساساً وجود ندارد. این امر ناشی از تفاوت‌های مبنایی در تعریف، اهمیت و جایگاه روش در هر یک از این رویکردهاست.

روش انتقادی

  • «روش انتقادی» به عنوان رویکردی مستقل با مبانی متفاوت شناخته می‌شود. این روش ریشه در تعاریف مارکسیستی از علم به مثابه یک برساخته اجتماعی دارد. وی خاطر نشان می‌سازد که این روش انتقادی، با توجه به مبانی خاص خود، مسیر متفاوتی را در نقد و تحلیل پیموده و اساساً از بحث‌های مطرح شده در سایر رویکردها متمایز است.
  • اگرچه ممکن است شباهت‌های ظاهری میان روش‌های سنتی (تبیین، تفسیر، انتقاد) و روش‌های مدرن وجود داشته باشد، اما مبانی و اهداف آن‌ها کاملاً متفاوت است و نمی‌توان یک “جای مشترک” بین آن‌ها پیدا کرد. “و روش‌های ما با این‌ها یک شباهت‌هایی دارد. یعنی ما تبیین داریم، تفسیر داریم، انتقاد داریم اما اصلاً این‌ها مثل آنها نیست و هیچ نقطه مشترکی هم بین‌شان نمی‌توانیم پیدا بکنیم.”

جمع‌بندی دیدگاه استاد پارسانیا

استاد پارسانیا اشاره داشتند که مفهوم روش و روش‌شناسی در علوم اسلامی دارای ابعاد پیچیده‌ای است و در طول تاریخ تحولات چشمگیری داشته است. در سنت اسلامی، روش‌ها عمدتاً در چارچوب مرجعیت وحی و نقل شکل گرفته‌اند، در حالی که رویکردهای مدرن، به ویژه پس از کانت، به شدت تحت تاثیر مبانی هستی‌ شناختی و معرفت‌ شناختی گوناگون قرار گرفته‌اند. درک این تفاوت‌های بنیادین برای پژوهشگران، به ویژه در حوزه مطالعات دینی که قصد تعامل با رویکردهای مدرن را دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است تا از کاربرد ناآگاهانه و پیامدهای ناخواسته آن‌ها جلوگیری شود. به نظر می‌رسد که یافتن یک “معنای مشترک” جهان‌شمول برای روش، با توجه به تفاوت در مبانی و اهداف، امری دشوار و شاید غیرممکن باشد.

جهت مطالعه بیشتر منابع و آثار روش‌شناسی اینجا کلیک کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *