سطوح مهارتی و عملی در آموزش
یك كار خوب و درست چگونه است؟
به فعل و انفعالاتی كه در هنگام گفتن جملات زیر در درون شما میگذرد دقّت كنید و با توجّه به آنها به سؤال فوق پاسخ دهید:
كار خوبی نكردی!
كار شما ناقص است!
كار غلطی انجام شده است!
كار بهتری میتوانستی انجام بدهی!
كار دقیقی نیست!
پیش نیاز برای رسیدن به پاسخ سؤال فوق
پیش نیاز هستی شناسانه
أ. قوانین و معادلات خلقت مسلط و حاكم بر امور است و خارج از محدوده آنها نمیتوان حركت كرد.
ب. مجموعه سیستم خلقت، برترین حالت ممكن در خلق كردن است. (نظام خلقت نظام احسن است.)
الف + ب = حركت بر اساس معادلات و قوانین خلقت منجر به تولید كارها میشود و رعایت كامل این معادلات منجر به تولید بهترین كار میشود.
پیش نیاز انسان شناسانه
أ. افعال انسان تجلی و نمود روح اوست. (فعل دائماً با فاعلش همسنخ است.)
ب. روح انسان دارای لایههای ذهن، احساس و عقل است.
الف + ب = افعال انسان تجلی ذهنیات، گرایشها و تصمیمات اوست.
از تركیب این دو پیشنیاز بهدست میآید كه یك كار درست و دقیق در صورتی به وجود میآید كه:
1. انسان در مرحلّه تشخیص ذهنی و علمی، سیستم موجود در خلقت را بهدست بیاورد، عناصر و اجزاء موثر را بشناسد و كمیت و كیفیت ارتباطات آنها را بداند. (قوانین و معادلات خلقت را در دست داشته باشد. چیزی كه درس و استاد عهدهدار راهنمایی علمآموز برای كشف آنها هستند.)
2. در مرحله گرایش و احساس، اهمیت كار برای انجام دهنده طوری ملموس شده باشد كه برای انجام آن نیروهای خود را متمركز كند.
3. در مرحله تصمیم برای اجراء، به جای استفاده از روش آزمون و خطا و یا تقلید، از روش اجرای مستقل با توجّه به تجربیات گذشتگان استفاده كند. یعنی ابتدا كار را یك بار آزمایشی پیاده كند، نقاط ضعف آن را بررسی كند، سپس به نتایج كارها و فعالیتهای دیگران مراجعه كند و نتیجه كار خود را با كار آنها مقایسه كند، نقاط ضعف و قوت كارها را استخراج كند و با توجّه به آنها طرح مجدد كار را بریزد و انجام دهد.
وصیت امیرالمومنین به امام حسن مجتبی علیهماالسلام بیانی صریح در این جهت است:[1]
فَبَادَرْتُكَ بِالْأَدَبِ قَبْلَ أَنْ یقْسُوَ قَلْبُكَ وَ یشْتَغِلَ لُبُّكَ لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیكَ مِنَ الْأَمْرِ مَا قَدْ كَفَاكَ أَهْلُ التَّجَارِبِ بُغْیتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ فَتَكُونَ قَدْ كُفِیتَ مَئُونَهْ الطَّلَبِ وَ عُوفِیتَ مِنْ عِلَاجِ التَّجْرِبَه فَأَتَاكَ مِنْ ذَلِكَ مَا قَدْ كُنَّا نَأْتِیهِ وَ اسْتَبَانَ لَكَ مَا رُبَّمَا أَظْلَمَ عَلَینَا مِنْهُ أَی بُنَی إِنِّی وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِی فَقَدْ نَظَرْتُ فِی أَعْمَالِهِمْ وَ فَكَّرْتُ فِی أَخْبَارِهِمْ وَ سِرْتُ فِی آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّی بِمَا انْتَهَى إِلَی مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذَلِكَ مِنْ كَدَرِهِ وَ نَفْعَهُ مِنْ ضَرَرِهِ فَاسْتَخْلَصْتُ لَكَ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ نَخِیلَهُ وَ تَوَخَّیتُ لَكَ جَمِیلَهُ وَ صَرَفْتُ عَنْكَ مَجْهُولَهُ…..اعْلَمْ یا بُنَی أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَی مِنْ وَصِیتِی تَقْوَى اللَّهِ وَ الِاقْتِصَارُ عَلَى مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیكَ وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَى عَلَیهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِكَ وَ الصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیتِكَ فَإِنَّهُمْ لَمْ یدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ كَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ وَ فَكَّرُوا كَمَا أَنْتَ مُفَكِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذَلِكَ إِلَى الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاكِ عَمَّا لَمْ یكَلَّفُوا فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُكَ أَنْ تَقْبَلَ ذَلِكَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ كَمَا عَلِمُوا فَلْیكُنْ طَلَبُكَ ذَلِكَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لَا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ.[2]
«من، قبل از اینكه انعطاف روحیات را از دست بدهی و فكرت به امور دنیا مشغول شود، به تعلیم و تربیت تو پرداختم تا بتوانی تصمیم جدی بگیری كه با چیزهایی كه صاحبان تجربه آنها را آزمودهاند و اهمیت آنها را بهدست آوردهاند و نتایج توجّه یا بیتوجّهی به آنها را بهدست آوردهاند، به درستی روبرو شوی. در این صورت دیگر نیاز نداری دوباره خودت اینها را امتحان كنی و با آزمون و خطا پی به اهمیت آنها ببری. حاصل تجربیات ما به تو رسید و بسیاری از چیزهایی كه در ابتدا برای ما روشن نبود، برای تو روشن و واضح گردید.
پسر عزیزم! من گرچه عمری به بلندای تاریخ نداشتم امّا تمام رفتارها و گفتارها و نتایج زندگی آنها را طوری بررسی كردم كه انگار جزء آنها شدم و با آنها از اول تا آخر عمرشان زندگی كردهام. بدین ترتیب من تمام نكات خوب و مفید زندگی آنها را بهدست آوردم و نقاط ضعف و بحرانی را شناختم و عصاره آنها را برای تو آماده كردم و زیباترین تجربهها را برایت انتخاب كردم و نقاط كور و مبهم آنها را كنار گذاشتم.
پسر عزیزم بدان كه آنچه دوست دارم از وصیت من همیشه آویزه گوش داشته باشی سه چیز است :
1. تقوی
2. تمركز بر آنچه خداوند برای تو وظیفه تعیین كرده است.
3. استفاده از راه و روشی كه خاندان وحی طبق آن عمل كردند.
گذشتگان صالح تو همانند اهمیتی كه تو برای زندگی خود قائلی، برای زندگیشان اهمیت قائل بودند و برای رشد آن فكر میكردند. نتیجّه مراقبتها و تجربههای آنها این شد كه: آنچه صحت آن شفّاف و روشن بود را اساس زندگی قرار دادند و آنچه را كه از طرف خدا وظیفه پیگیری آن را نداشتند كنار گذاشتند. اگر نمیتوانی نتایج تجربیات آنها را بپذیری و میخواهی خودت تجربه كنی باید با چشم باز و كسب آگاهی كافی اقدام كنی نه اینكه بر اساس احتمالات و گرایشها نفسانی حركت كنی.»
آثار آموزشی این گونه نگرش به عمل و رفتار را در ادامه مباحث پیگیری كنید.