توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی

پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر (قسمت اول)

واکاوی دیدگاه‌ها، اولین هم‌اندیشی توسعه و توانمندسازی
تصویر مهدی مرادیان
مهدی مرادیان
مهدی مرادیان
دیدگاه‌های متنوعی در خصوص سازوکارها، الزامات و ابعاد پاسخگویی علوم اسلامی به نیازها مطرح است. برخی بر اهمیت حکمرانی علم و سیاست‌گذاری، برخی دیگر بر توسعه و تحول درونی در خود علوم اسلامی و دسته‌ای دیگر نیز بر لزوم توجه به نهاد اجتماعی علم و مشارکت مردمی در این فرآیند تاکید می‌کنند.
شمسه

آنچه خواهید خواند...

/ 5. تعداد رای:

برای ثبت امتیاز، اولین نفر باشید.

در دورانی که علوم اسلامی با پرسش‌ها و چالش‌های گوناگونی مواجه است، مسئله‌ی چگونگی پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر، اهمیتی دوچندان یافته است. اندیشمندان و صاحب‌نظران در این حوزه، دیدگاه‌های متنوعی را در خصوص سازوکارها، الزامات و ابعاد این پاسخگویی مطرح کرده‌اند. برخی بر اهمیت حکمرانی علم و سیاست‌گذاری در این زمینه تاکید دارند، در حالی که برخی دیگر، توسعه و تحول درونی در خود علوم اسلامی را ضروری می‌دانند. دسته‌ای دیگر نیز بر لزوم توجه به نهاد اجتماعی علم و مشارکت مردمی در این فرآیند تاکید می‌کنند. در این میان، پرسش‌هایی اساسی درباره‌ی نقش علوم انسانی، روش‌شناسی تحقیق، و چگونگی تعامل علوم اسلامی با سایر علوم نیز مطرح شده است. در ادامه، به بررسی اجمالی این دیدگاه‌ها و نظرات می‌پردازیم.

این گفتوگو ها حاصل اولین هم‌اندیشی از سلسله هم‌اندیشی‌های توسعه و توامندسازی علوم اسلامی می‌باشد که به همت میز توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی برگزار می‌شود. همچنین برای مطالعه قسمت دوم پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر اینجا کلیک نمایید.

 

ضرورت تحول در علوم انسانی و نقش علوم اسلامی (استاد مهدی علیزاده)

اصرار بر اینکه ویرایش نهایی باید توسط علوم اسلامی رایج انجام شود، ناشی از این است که هنوز علوم انسانی با حجیت کامل شکل نگرفته‌اند. با دستیابی به علوم انسانی معتبر، دیگر نیازی به این اصرار نیست که حرف نهایی را علوم اسلامی کلاسیک بزنند. دغدغه اصلی، پارادایم وحیانی است، اما این به معنای دخالت نهایی علوم اسلامی کلاسیک نیست، بلکه آمادگی ذهنی برای تعیین پرچم‌دار دانش پس از علوم انسانی معتبر و اسلامی وجود دارد.

تشکیک در شروع بحث از نیازها و مدیریت‌پذیری دانش

شروع بحث از نیازها، قابل تشکیک و انکار است و باید نقطه عزیمت‌های بهتری را در سامانه دانش پیدا کنیم.
دانش، بالتسبیب، قابل مدیریت است اما بالمباشره، مدیریت پذیر نیست. با طراحی سامانه‌های آموزشی و پژوهشی و اقتصاد دانش، سیاست‌گذاری دانش و عادات دانشمندان و ذی‌نفعان علم و مشی، تعریف هنجارها و بازی‌گری عرصه علم، می‌توان دانش را مدیریت کرد.

 

الزامات و چالش‌های پاسخگویی علوم اسلامی (استاد محمد سهیلی)

جای خالی الزامات و مقدمات پاسخگویی علوم اسلامی به نیازها احساس می‌شود که نقش تعیین‌کننده‌ای در هدف دارد.
تغییر نگرش مدیران و دست‌اندرکاران در هر تغییر فرهنگی ضروری است. علوم اسلامی تقاضامحور نیستند و کارفرمای مشخصی ندارند؛ مطالبه جدی از علوم اسلامی صورت نمی‌گیرد و نظام اسلامی به عنوان کارفرما، مطالبه جدی ندارد.
چالش اقتصادی عملکرد علوم اسلامی نیز مطرح است؛ خودبسنده بودن علوم اسلامی از نظر اقتصادی می‌تواند برخی مشکلات را حل کند. در مشارکت‌های عرضی، سهم علوم اسلامی و دیگر علوم باید روشن شود که نیازمند آمایش است. داشتن رسالت و مأموریت مشخص در راستای اقامه دین ضروری است.

 

علم، بین حقیقت و فرهنگ (استاد حمیدپارسانیا)

در جهان اسلام، همواره این سوال مطرح بوده که آیا علم، کشف حقیقت است یا ساخته و پرداخته اراده؟ به عبارت دیگر، آیا علم، اراده را شکل می‌دهد یا اراده، علم را به وجود می‌آورد؟
علم در مقام حقیقت، آزاد است و هیچ سلطه‌ای را نمی‌پذیرد. اما در ذهن و فرهنگ، منطق علم با منطق کشف حقیقت تفاوت دارد. توجه به تفاوت صناعت جدل، شعر و خطابه با صناعت برهان در کتب منطقی، این تفاوت را بیشتر توضیح می‌دهد.

علم در فرهنگ، تولید می‌شود و با عدم تولید، از بین می‌رود. برای جمع بین این دو دیدگاه (برساخت بودن و دریافت بودن دانش) اگر فرهنگ با علم همراهی نکند، علم غریب خواهد بود، حتی اگر کشف شده باشد. مشارکت طولی به این معناست که از سرشاخه‌ها، سرشاخ نشویم، زیرا دانش‌ها بر پایه و اساس مبنایی کار می‌کنند و علوم اسلامی تفاوت مبنایی دارد. وقتی تفاوت در مبانی است، به سادگی نمی‌توان در سرشاخه‌ها به نتیجه رسید

 

تعیین سهم مناسب برای علوم مختلف در پاسخگویی(استاد علیرضا پیروزمند)

برای پاسخ به نیازها سهم پاسخگویی علوم اسلامی به نیازها را نباید منکر شد اما از طرف دیگر نباید منحصراً همه آن را به علوم اسلامی داد، بلکه باید سهم هر کدام از علوم به مقدار خودش دیده شود.
که پیش از این، این اشکال به دکتر سهیلی وارد می‌شد که سهم علوم اسلامی یا انکار می‌شود یا به طور انحصاری به علوم اسلامی اختصاص داده می‌شود. اما در جزوه‌ای که ارائه شده، سهم علوم انسانی، اسلامی و سایر علوم، به اندازه خودشان در نظر گرفته شده است. تا پیش از این، تصور می‌شد وظیفه علوم اسلامی فقط شناخت و ابلاغ است، اما در این جزوه، اقامه دین نیز به عهده علوم اسلامی گذاشته شده که این درست است.

 

تبیین روابط طولی و عرضی بین علوم اسلامی و سایر علوم (استاد حمید درایتی)

رابطه طولی می‌تواند پیشینی یا پسینی باشد.
1. رابطه طولی پسینی: گاهی از اقتصاد مسئله گرفته و سپس به آن پاسخ داده می‌شود. در این حالت، علوم اسلامی پسینی هستند، یعنی پس از طرح مسئله توسط علوم دیگر، به ارائه پاسخ می‌پردازند.
2. رابطه طولی پیشینی: گاهی علوم اسلامی مبنایی را ارائه می‌دهند و سپس اقتصاد بر اساس آن مبنا، مسئله‌سازی می‌کند. در این حالت، علوم اسلامی پیشینی هستند، یعنی مبانی را تعیین کرده و سپس علوم دیگر بر اساس آن مبانی به طرح مسائل می‌پردازند.
3. رابطه عرضی: در مواردی نیاز به مشارکت دو طرف (علوم اسلامی و سایر علوم) وجود دارد.
علوم اسلامی یک مجموعه واحد است و نگاه بخشی در آن روا نیست. به عبارت دیگر، فقه جدا از کلام نیست و به طور کلی، علوم اسلامی یا پسینی هستند یا پیشینی.

 

یکپارچگی علوم اسلامی و تقدم و تاخر آنها(استاد علی رحمانی)

تقدم و تاخر علوم اسلامی نسبت به یکدیگر امری ثابت نیست و می‌تواند بسته به نوع علم تغییر کند. برای مثال: فقه می‌تواند هم پسینی باشد، به این معنا که پس از طرح یک مسئله به آن پاسخ دهد، و هم پیشینی، یعنی مبنایی را ارائه کند که مسائل بر اساس آن شکل بگیرند. اما علم کلام همواره پیشینی خواهد بود. به این معنا که همواره مبانی را تعیین می‌کند و سایر علوم بر اساس آن به طرح مسائل می‌پردازند.

 

ضرورت نظام حکمرانی حل مسئله و توجه به نهاد اجتماعی علم (استاد سید علی عماد)

برای پاسخگویی مناسب علوم اسلامی، باید به سوالات کلیدی در رابطه با نظام حکمرانی پاسخ داد:
• نظام حکمرانی حل مسئله چیست و کجاست؟ چه کسی حکمران و کارفرمای اصلی است؟
• مدل حل مسئله در این نظام چگونه تعریف می‌شود؟
• دستگاه ارزیابی پاسخ چیست و چگونه عمل می‌کند؟
برای پاسخگویی علوم اسلامی به نیازها نباید صرفاً به فرهنگ‌سازی اکتفا کرد، بلکه باید ابزارهای لازم را نیز ایجاد کرد. پس از ابزارسازی، لازم است مدلی برای سنجش اثربخشی پاسخ‌ها تعریف شود. همچنین نباید صرفاً به ساختار توجه کرد و از سازوکارها غافل شد. گاهی اوقات، بدون نیاز به ساختار، می‌توان با کمک فرهنگ‌سازی، سازوکارهای مناسب را تعیین و به نتیجه مطلوب دست یافت.

در بررسی و ارزیابی علم، نباید فقط به علم به‌مثابه گزاره‌های تولیدشده (از مبادی تا فرآورده‌ها) نگاه کرد، بلکه باید نهاد اجتماعی علم را نیز در نظر گرفت. منظور از نهاد اجتماعی علم، علم به‌عنوان یک نهاد زنده است که در کنار سایر نهادها قرار دارد، از خود دفاع می‌کند و برای خود جایگاه ایجاد می‌کند.
با توجه به دیدگاه مرحوم دکتر قانعی راد، اهمیت توجه به تفاوت‌های نهاد اجتماعی علم با تعریف اول علم مورد تأکید است.

 

دیدگاه یونسکو

با در نظر گرفتن کلان روندهای علم و فناوری در حکمرانی دانش، سه مورد از دیدگاه یونسکو مهم است:

1. آزادی نهاد علم: نهاد علم باید در تعامل با سایر نهادهای اجتماعی آزاد باشد و بتواند بیشترین تقیید را به سایر نهادهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی اعمال کند، در حالی که کمترین محدودیت را پذیرا باشد. البته این به معنای عدم وجود هیچگونه تقیید و محدودیتی برای علم نیست.

2. حکمرانی خوب نهاد علم: حکمرانی خوب برای نهاد علم، از الزامات آینده علم است. اگر در حوزه علوم اسلامی نتوان حکمرانی خوبی داشت، غلبه حوزه علوم انسانی و فرهنگ تولید و منتشر شده از غرب همچنان ادامه خواهد داشت.

3. مرجعیت نهاد علم در توسعه: نهاد علم باید مرجع توسعه و سایر حکمرانی‌ها باشد.
نهادهای موازی آسیب‌زا است. وجود نهادهای موازی و غیرمنطبق با قانون اساسی که برای دوره‌های محدود ایجاد شده‌اند اما به صورت نامحدود فعالیت می‌کنند، به کشور آسیب می‌زند. “ما چند نهاد مرتبط با حوزه علمیه و روحانیون داریم؟”، این وضعیت را “فاجعه” است که سرمایه حوزه در جاهای دیگر هزینه می‌شود. در فضایی که از نظر مدیریت آسیب دیده است، چگونه می‌توان کالای استاندارد تولید کرد؟ این کار محال نیست، اما مشکل و پرهزینه است.

 

اهمیت رویکرد حکمرانی علم و سیاست‌گذاری علم (نجف لک‌زایی)

رویکرد باید به سمت حل مسئله باشد و حل مسئله با کسی است که قدرت تقنین دارد.
علوم اسلامی جایگاهی در عرصه سیاست‌گذاری ندارند و رویکرد حکمرانی علم و سیاست‌گذاری علم باید مورد توجه قرار گیرد. در رویکرد حکمرانی، باید با رویکرد راهبردی وارد مسئله شوید؛ مسئله چیست؟ آیا معتنابه هست؟ ایده ما چیست؟ ایده باید با همکاری دانشمندان انجام شود و رابطه بین علم و عمل در همین قسمت است. اگر با رویکرد حکمرانی به مسئله نگاه کنید، نگاه شما راهبردی خواهد بود و گرفتار شبه مسئله‌ها نمی‌شوید.

 

ضرورت نشاندن علوم اسلامی در بطن علوم انسانی و مدیریت مشارکتی (هادی صادقی)

طرح حاضر برای سیاست‌گذاری علم و مدیریت علم خوب است اما کافی نیست و تضادهای حوزه دانشگاهیان را تشدید می‌کند. باید فکر کنیم چگونه علوم اسلامی را در بطن علوم انسانی بنشانیم تا بین آن دو، دوگانگی و تضاد رخ ندهد.
مدیریت باید مردمی و مشارکتی باشد و نقش علوم انسانی در این ایده کم‌رنگ است.

 

نقد واژگان و ساختار جدول پیشنهادی پاسخگویی (احمد مبلغی)

جدولی که در این جلسه ارائه شد (این دیدگاه ناظر به ارائه جناب آقای دکتر محمد وحید سهیلی می‌باشد)، نقطه شروع خوبی است، اما نمی‌توان با قطعیت گفت که با آن می‌توان به نتیجه مطلوب رسید. اگر این جدول نتواند وضعیتی شفاف و علمی را ارائه دهد، نمی‌تواند مبنا و خاستگاه حرکت برای پاسخگویی علوم اسلامی به نیازها باشد، هرچند که در آن هوشمندی‌هایی لحاظ شده است. در نقد جدول، توجه به سه نکته اساسی اهمیّت دارد:

 

1. واژه‌های خودساخته

در این جدول، واژه‌های خودساخته بسیاری وجود دارد. در انتخاب واژه باید تلاش شود که از درون علم باشد و از کش‌دار بودن پرهیز شود. واژه‌هایی مانند «ابعاد پاسخگویی» علمی و دقیق نیستند. همچنین، معنای واژه «پاسخگویی» روشن نیست و مشخص نیست که آیا منظور از آن، همان توسعه علم است یا خیر.

2. ابهام در ساختار درونی جدول

نظام تقسیم در این جدول دارای اشکال است، چرا که اقسام، قسیم یکدیگر نیستند، برای مثال «حل مسئله با فرهنگ‌سازی». مشخص نیست که آیا منظور از این واژه این است که پس از تولید علم، محصول آن را در مسیر فرهنگ‌سازی قرار می‌دهیم یا اینکه علمی متکفل فرهنگ شده و در آن، تولید علم صورت می‌گیرد. همچنین، واژه «سطوح مداخله علوم اسلامی» نادرست است، زیرا علم، یک مداخله بیشتر ندارد و آن، تولید علم است. اقامه دین، وظیفه علم نیست، بلکه علم ممکن است برای کیفیت اقامه دین به کار گرفته شود، اما این نیز خود، بخشی از علم است که پس از تولید آن، به دست مجریان (مانند حکمرانان) سپرده می‌شود. واژه «مشارکت عرضی و طولی» نیز مبهم است. با عنایت به مکتب‌سازی شهید صدر، واژگان باید ناظر به واقعیت باشند و خودساخته نباشند.

3. ابهام در نقش و جایگاه جدول

مشخص نیست که آیا این جدول برای مدیریت علم است یا وظیفه‌ای دیگر دارد. به نظر می‌رسد که این موضوع مشخص نیست. در رابطه با علم، سه شأن و حوزه وجود دارد:
اول. فرایند تولید علم: این جدول برای فرایند تولید علم مفید نیست، چرا که فرایند علم بسیار پیچیده است.
دوم. مدیریت علم: مدیریت علم مربوط به فرهنگ علم است و اشکال این است که چون فرهنگ علم نداریم یا علم شکل نمی‌گیرد یا ناقص شکل می‌گیرد به صورتی که فراورده‌های آن مفید نخواهد بود.
سوم. مناسبات نهاد علم و نهادهای دیگر: اگر این مناسبات ایجاد نشود علم نمی‌تواند در فضای اجتماعی فعالیت داشته باشد. روش علم و فرایند آن، امری پیچیده است و بدون روش، تولید علم دینی ممکن نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *