چهارمین پیشران آینده علوم اسلام: میان رشتگی
«میانرشتگی»[1] بهمثابه خطمشی نوین علم، در قرن اخیر در عرصههای پژوهش، آموزش و طراحی دانشها رواج قابل توجهی پیدا کرده و به موازات ترجمه کتب و رشتههای دانشگاهی، در ایران نیز ریشه دوانیده است. بر همین اساس یکی از کلانروندهای موثر در ساحت اندیشه و علم محسوب میشود و میتواند بر علوم اسلامی نیز اثرگذار باشد.
از عنوان رویکرد «میانرشتهای» پیداست که در واکنش نسبت به رشتههای تخصصی شکل گرفتهاند. تخصصگرایی مفرط علیرغم ثمرات و کارآمدی خاص خود، مشکلاتی در عرصه آموزش، تحقیق و جوامع بشری، در پی داشته است. مشکلاتی نظیر مرزبندی شدید دانشها، بیاستفادهماندن علوم، مطلقگرایی و دگماتیسم، تقلیلگرایی واقعیتها و فقدان ارتباط میان دانشها. در واقع، از یکسو تبعات رشد بیش از حد و روزافزون مرزهای دانشی و تخصصگرایی و از سوی دیگر، نیازهای عملیاتی و کاربردی جوامع صنعتی، زمینهساز بروز رویکردهای میانرشتهای و تدوین ادبیات و نظام واژگانی برای آن شد. بهطورکلی رواج نظری و عملی این اصطلاح و رویکرد به شکل نوین آن در دنیا، مربوط به قرن اخیر است. رویکرد میانرشتهای به دانش، ابتدا در اواسط قرن گذشته در عرصه فناوری و پژوهشهای گروهی و در چند دههی اخیر در عرصه آموزش و سپس طراحی برنامه درسی مورد توجه جدی قرار گرفته است.[2]
بهنظرمیرسد واژه میانرشتهای در معنای مدرن فعلی، برای نخستین بار در شورای تحقیق علوم اجتماعی ایالات متحده به کار برده شده است و از آن بهبعد رواج آن در ادبیات دانشها آغاز شد.[3] در سالهای آغازین دهه1970 نیز، نوعشناسی فعالیتهای بینرشتهای توسط سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) انجام گرفت و این سازمان، رویکردهای چندرشتهای، میانرشتهای و فرارشتهای که امروزه اصطلاحات شناختهشدهای محسوب میشوند را برای گفتوگو راجع به پژوهش، آموزش و حل مسئله مطرح کرد[4].[5]
بهطورکلی، ضرورت میانرشتگی از سه کلانمقوله «ضرورتهای کاربردی و عملی»، «ضرورتهای علم و نظام آموزشی» و «ضرورتهای ذاتی و فلسفی».[6] مهمترین ضرورت ذاتی میانرشتگی، اهمیت شناخت جامع و دوری از تحویلینگری است. تحویلینگری بهمعنای خلاصهکردن یک واقعیت چندوجهی در یکی از وجوه آن است و راه گریز از آن استفاده از میانرشتگی است که در آن رویکردها و زوایای مطالعه و تحقیق نیز به گسترهی ابعادِ ابژه، گونهگون میشود.[7]
مهمترین ضرورتهای علم و نظام آموزشی، آسیبهای تخصصگرایی محض است. تخصصگرایی افراطی، باعث مرزبندی معارف تولیدشده بشری و بیاستفادهماندن آنها میشود. علاوهبراین، با تاکید بر روش خاص در تخصصها، حس مطلقگرایی علوم در کنار خطکشی بین دانشها از یکطرف موجب تقلیلگرایی واقعیتهای عینی و از طرف دیگر باعث از بین رفتن ارتباط ارگانیک میان علوم میگردد و این همه دانشها را از عرصه سودمندی فاصله میدهد. میانرشتگی در فضای دانشگاهی و علمی راهی برای گریز از آفتهای تخصصگرایی افراطی است. میانرشتگی بهعنوان مکمل رویکرد تخصصی و رشتهای، راه خویش را در امتداد و از میان رشتههای تخصصی باز میکند و ضمن حفظ مزیت تخصصها و رشتهها، آنها را از آسیبهای مذکور محفوظ میدارد.[8]
اما ضرورتهای کاربردی، بر ضرورتهای علم و نظام آموزشی سبقت دارند. میانرشتگی ابتدا در صنعت و حل مسئله متولد شد و سپس توسط محققان در دانشگاه صورتبندی گردید و به عنوان الگویی برای تنظیم نظام آموزشی و دانشی به کار بسته شد. مهمترین ضرورت کاربردی میانرشتگی، «اهمیت حل مسائل عینی» است. مسائل پژوهشی جهان واقعی که نیازمند پاسخ هستند، به ندرت از درون دستهبندیهای منظم رشتهای بر میخیزند و پاسخ این مسائل نیز به همین منوال است.[9] خصوصا مسائل دوران مدرن، به حدی از پیچیدگی برخوردارند که پاسخ به آنها از عهدهی رشتههای تخصصی خارج است.[10] در واقع پیچیدگی مسائل مدرن و تخصصی شدن علوم، موجب میشود رشتههای تخصصی سازمان یافته و مرزبندی شده، نتوانند به طور کامل بر واقعیت خارجی منطبق شوند و شناسندهی آن باشند. از طرف دیگر، راه حلهایی که از طریق یک رشته خاص برای این مشکلات کلان ارائه میشود، عموماً خود مشکل جدیدی ایجاد میکنند و بسیاری از راه حلهای کوتاه مدت رشتههای تخصصی، در درازمدت خود به نوعی مشکل تبدیل میشوند.[11] ازاینرو محققان برای حل مسائل دنیای مدرن، نیازمند همافزایی علمی شدند تا پاسخ را در رویکرد و نگاهی جامع بیابند. لذا باید معارف بشری و رشتههای تخصصی تلفیق میشدند تا یافتههای جدیدی علمی برای پاسخی درخور به مسائل جدید و چندوجهی حاصل آید و این همان الگوی میانرشتگی بود.
هرچند ادبیات میانرشتگی به صورتی که امروزه طرح شده است، قدمت ندارد؛ اما مبانی مستحکم علم در اندیشه اسلامی در طول تمدن اسلامی سبب شده است، مایههای میانرشتگی در دانشهای این سنت نظری، وجود داشته باشد. بررسی این مسئله نشان میدهد، میانرشتگی هم در دوران گذشته و هم در دوران معاصر به صورت به صورت عملی محقق شده و محصولات قابل اعتنای دانشی را نتیجه داده است. از میان نمونهها، میتوان تلاشهای شیخ شهاب الدین سهروردی و تولید حکمت اشراق، کوششهای ملاصدرا و ایجاد حکمت متعالیه و دینپژوهی شهید مطهری خصوصاً در مباحث کلامی اجتماعی در دوران معاصر اشاره کرد.
بهعقیدهی برخی محققین، دستگاه روششناسانه استاد مطهری در مطالعات دین پژوهانه، مدلی میانرشتهای در دین پژوهی را شکل میدهد. رهیافت جامع نگر، مرهون پرهیز و گریز از حصرگرایی روششناختی است که منجر به ایجاد رویکرد میانرشتهای شده و میشود. مطالعه تلفیقی -هرچند نه به مفهوم نوین و امروزی خود- نزد شیخ اشراق و سپس ملاصدرا سابقه دارد؛ از این رو حکمای پیرو این جریان حکمی، ظرفیت امتداد این رویکرد و استفاده از رویکرد میانرشتهای را پیدا کردهاند. شهید آیت الله مرتضی مطهری، در تداوم سنت حکمت متعالیه صدرایی، به روی آورد میانرشتهای در دین پژوهی پای بند بود و در عمل آن را در مطالعات دین پژوهانهی خود پیاده کرد.[12]
چنانکه گذشت، مهمترین عامل ایجاد کلانروند میانرشتگی، حل مسائل عینی است. استاد شهید مطهری نیز به صراحت بیان میکنند هدف اصلی تمامی تاملات و نگاشتههایشان، حل مشکلات روز است: «این بنده از حدود بیست سال پیش که قلم به دست گرفته، مقاله یا کتاب نوشتهام، تنها چیزی که در همه نوشتههایم آن را هدف قرار دادهام حلّ مشکلات و پاسخگوئی به سؤالاتی است که در زمینه مسائل اسلامی در عصر ما مطرح است.»[13] همین عامل نشانگر قرابت رویکرد روششناختی استاد مطهری با رویکرد میانرشتگی است و این خود عامل اثربخشی اندیشههای ایشان هم در جنبهی نظری و هم در جنبه عملی است.
با توجه به این نمونهی معاصر، تصور تاثیر میانرشتگی در علوم اسلامی از سایر کلانروندهای موجود قدری آسانتر است. میانرشتگی میتواند اثرات زیر را به دنبال آورد:
1.تاسیس رشتههای تلفیقی میان علوم اسلامی و سایر علوم انسانی نظیر فقههای مضاف، فلسفههای مضاف، الاهیاتهای مضاف، تفسیرهای مضاف و…
2.ایجاد طبقهای از جامعهی علمی که خود را موظف میدانند علاوهبراینکه جزو طبقه طلاب و محصلان علوم دینی هستند، آنقدر در رشتهی دیگر تخصص پیدا کنند که جزو آن جامعه علمی نیز مقبولیت پیدا کنند.
3.مرجعیتهای تخصص یافته؛ یعنی مراجع تقلیدی که صرفا در یک باب –مثلا پزشکی، اقتصادی، سیاسی یا…- اظهارنظر میکنند؛ اما اظهارنظرشان تخصصی و عمیق است.
4.علامهگی دیگر نهتنها هدف نیست، بلکه ارزش هم نیست. علامگی نه در تخصص در تمامی رشتهها، بلکه اشراف نظاماندیشهای تعریف میشود.
5.افزایش اهمیت موضوعشناسی و تحول روششناسی اجتهاد؛ بگونهای که دستگاه اجتهاد با روششناسی علوم انسانی تا قدری تلفیق میشوند.
6.نزدیکی و قرابت کرسیهای درس تخصصی با مراکز اجرایی مرتبط. چون هدف محقق حل مسئله علمی است، پیوسته خود را در رفتوبرگشت میان مشکل عینی و تحقیق، تعریف میکند. بنابراین خواهناخواه در نزدیکی مراکز اجرایی مرتبط قرار میگیرد.
-
Interdisciplinary ↑
-
علی ابراهیمپور، بازاندیشی در مفهومشناسی میانرشتگی و تاریخچه ادبیات نظری آن در ایران، مجله مطالعات دانششناسی، سال ششم، شماره 22 ، بهار 99، ص129 ↑
-
چاندراموهان، بالاساب رامانیام (1389). یادگیری و تدریس میانرشته در آموزش عالی؛ نظریه و عمل، ترجمه محمدرضا دهشیری، چاپ اول، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ، ص14-17. ↑
-
برای اطلاع از انواع اقوال دربارهی ریشهشناسی ظهور واژه میانرشتهای در قرن20، ر.ک: رپکو، آلن (1396). پژوهش میانرشتهای: نظریه و فرآیند، ترجمه محسن علویپور و همکاران، چاپ دوم، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی ، ص56. ↑
-
کلاین، جولی تامسون (1389). فرهنگ میانرشتهای در آموزش عالی (الگویی برای شکلگیری، استحکامبخشی و تداوم)، ترجمه هدایتالله اعتمادی و نعمتالله موسیپور، چاپ اول، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص5. ↑
-
ر.ک: علی ابراهیمپور، چرایی و ضرورت میانرشتگی در عرصه آموزش و پژوهش، مجله عیار پژوهش در علوم انسانی، سال نهم، شماره اول، پیاپی 17، بهار و تابستان 97. ↑
-
احد فرامرز قراملکی، (1392). روششناسی مطالعات دینی، (چاپ هشتم). مشهد: نشر دانشگاه علوم اسلامی رضوی ، ص383-387. ↑
-
شاقول ، یوسف؛ عموزاده، محمد (1386). «میانرشتهای: تعاریف و ضرورتها». نشریه رهیافت، شماره40، ص 29-30؛ لاتوکا، لیسا؛ دیگران (1387). چالشها و چشماندازهای مطالعات میانرشتهای، ترجمه و تدوین سیدمحسن علویپور و همکاران، چاپ اول، تهران، نشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص81، ص107-108؛ فوردمن، رابرد و همکاران (1387). پرسش از میانرشتگی، ترجمه ارکان شریفی (در کتاب چالشها و چشماندازهای مطالعات میانرشتهای، لیسا لاتوکا و دیگران، ترجمه و تدوین سیدمحسن علویپور و همکاران، چاپ اول، تهران، نشر پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی)، ص 248. ↑
-
رپکو، آلن، پیشین، ص11، ص76. ↑
-
چاندراموهان، بالاساب رامانیام، پیشین، ص12، ص67؛ پیغامی عادل؛ تورانی، حیدر (1388). «گونه شناسی رهیافتهای تلفیقی در طراحی برنامههای درسی و دلالتهای کاربردی آن برای رشته اقتصاد». فصلنامه مطالعات میانرشتهای در علوم انسانی، دوره2، شماره1، ص58-59. ↑
-
برزگر، ابراهیم (1387). «تاریخچه، چیستی و فلسفه پیدایی علوم میانرشتهای»، مجله مطالعات میان رشتهای در علوم انسانی، شماره1، ص43؛ خورسندی، طاسکوه، علی (1396). گفتمان میانرشتهای دانش، چاپ دوم، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، ص37-38، ص45. ↑
-
ن.ک: احد فرامرز قراملکی، استاد مطهری و کلام جدید، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ چهارم، 1386، فصل اول. ↑
-
مجموعه آثار، ج1 (عدل الهی)، ص38 ↑