در شرایط عدم اطمینان که هر روز شرایط و اوضاع در حال تغییر است، استفاده از الگوهای سابق و به کارگیری راهبردهای امتحان شده، نه تنها نمی تواند میزان موفقیت را بالا ببرد، بلکه آسیب پذیری برنامه ریزی ها در قبال تلاطمات را افزایش میدهد. برای تصمیم گیری و اقدام برای امروزِ دانش های اسلامی مانند فقه نیازمند نگاه به آینده و داشتن یک ارزیابی درست از آن هستیم. آینده پژوهی دانشی است که ما را برای اقدام در راستای رسیدن به آینده ای بهتر آماده میکند و بصیرت ما را نسبت به آیندههای پیشرو افزایش میدهد. بوسیله به کارگیری تکنیکهای آیندهپژوهی، میتوان از غفلت زدگی جلوگیری کرد؛ به گونه ای که پس از چند سال، حداقل وقتی با پدیده ای نو مواجه میشویم، نگوییم «وای، فکر این را نکرده بودیم». بنابر این آینده پژوهی علوم اسلامی علاوه بر ارائه راهبردهای موفق در قبال رقبای آینده علوم اسلامی، به اتخاذ تصمیمات پابرجا که بتواند در شرایط مختلف توان تاب آوری داشته باشد، منجر میگردد.
اما آینده پژوهی هنگامی توانسته است موفقیت خود را تکامل بخشد که بتواند بر ذهنیت ها اثر گذارد، راههای جدیدی را به روی تصمیمگیری بگشاید و پیش فرضهای ذهنی مبتنی بر گذشته را به چالش بکشد. بوسیله اجرای مطالعه آینده علوم اسلامی، بستری مناسب برای ایجاد گفتگوهایی درباره آینده علوم اسلامی به وجود خواهد آمد که فتح بابی برای گشایش فضای گفتگو درباره آینده علوم اسلامی است. بنابر این مطالعه مشتریان و رقبای آینده علوم اسلامی حداقل از شش منظر بالا میتواند مفید باشد و ضرورت یابد.
آینده علوم اسلامی مهم است چرا که علوم اسلامی را باید در آستانه یک تحول بدانیم، تحولی که آینده آن را علاوه بر مهم بودن، مبهم و سوال انگیز می کند. تغییر و در تحول در علوم اسلامی را از چند جهت می توان مورد اشاره قرار داد. یک جنبه مهم تغییر، تغییر از جانب موضوعات و مسائلی است که به علوم اسلامی عرضه می شود و این علوم در صدد پاسخ به آن ها برمیآیند. برای مدت حدود یک قرن است که علوم اسلامی مختلف، مانند فلسفه، کلام، فقه و حتی (نسبتا) اخلاق و قرآن و حدیث، به شکل گسترده ای با چالش مسائل مدرن مواجه شده اند و نیازهایی که حاکمیت های مدرن (دولت-ملت ها) ایجاد کرده اند، از مهمترین عرصه هایی است که باید به آن پاسخ گویند. اما به همان ترتیبی که مدرن شدن و دولت های مدرن، مسائل و موضوعات جدیدی را برای علوم اسلامی و از جمله فقه به وجود آوردند، تحولات و تغییرات در الگوی مدرن حاکمیت ها به سمت الگوهای جدید نیز، در موضوعات و مسائل علوم اسلامی تغییر ایجاد می کند. سبک حکمرانی در حال تغییر است و در آینده با حکمرانی جدید مواجه خواهیم بود. حکمرانی جدید، سبکی جدید از مسائل را به سمت علوم اسلام روانه میکند و سبکی جدید از استنباط و پاسخگویی را نیز الزام خواهد کرد.
جنبه دیگری که می تواند تغییر در علوم اسلامی را برای ما مسلم و محرز کند، تغییرات و در تحولاتی است که در زندگی روزمره مردم به وجود خواهد آمد و سبک زندگی جدیدی را ایجاد خواهد کرد. همانطور که زندگی روستایی مسائل خاص خود را داشته و زندگی شهری مسائل خود را دارد، زندگی کلانشهری، زندگی شهرکی و زندگی در حاشیهها هم مسائل و موضوعات جدیدی را پدید می آورد. سبک زندگی دیجیتال، سبک زندگی جهان وطنی، سبک زندگی نسل هزاره، سبک زندگی پست مدرن و سبک زندگی مسالمت آمیز، هر کدام موضوعات، مسائل و رویکردهای ویژه ای را در علوم اسلامی پدید خواهند آورد.
از سویی دیگر تغییر در علوم اسلامی را باید در میان پارادایمهای علمی-پژوهشی و فکری فرهنگی جدید جستجو نمود. به عبارت دیگر دانش پژوهان، مراکز علمی و علمای جدید، روش ها و رویکردهای نوینی را در فقه و سایر دانش ها مطرح مینمایند که جهت گیری کلی علوم اسلامی را عوض میکند، موضوعات جدیدی را در دایره بررسی قرار میدهد، روشهای جدیدی را مطرح خواهد کرد و در نتیجه نتایج، دستاوردها و خروجیهای متفاوتی را نیز ارائه خواهد داد.
تمرکز بر شناخت رقبا و مشتریان مهم است، چرا که این دو مفهوم شکل دهندههای اصلی حلقه مصرف این دانش ها میباشند. این تحقیق فرض کرده است که از میان دو نیروی تغییر دانش (فشار علم، کشش بازار)، این کشش بازار است که نقش تعیین کننده تری در شکل بخشی به تحولات آینده علوم اسلامی خواهد داشت و تحولات بلندمدت آینده دانش، در گرو تحولاتی است که در محیط دانش رخ می دهد و نقش و جایگاه دانش را بازتعریف می کند. با این حال تاکید بسیار بر عوامل بیرونی به معنای نفی تاثیر تحولات و پیشرفت های درون علمی نیست؛ نقش روندها و عوامل درونی (مانند کمیت و کیفیت ورودیهای به تحصیل فقه) نیز غیرقابل انکار است.
نکته قابل توجه این است که ضرورت مطالعه آینده فقه از نظر نویسندگان به علت ناکارآمدی فقه و علوم اسلامی نیست، بلکه تغییرات سبب میشود که باقی ماندن و جمود بر الگوهای سابق و نداشتن نگاه به آینده، موجب ناکارآمدی شود.