در راستای پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر، ابعاد مختلفی وجود دارد که نیازمند بررسی و تبیین هستند. متن پیش رو، ارائه استاد مجتبی الهی خراسانی را درباره سطوح و گونههای پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر و چالشهای پیش روی آن ارائه میدهد. در این دیدگاه، ضمن اشاره به ارکان اساسی توانمندسازی علوم اسلامی، بر اهمیت «معرفت ناظر به کاربرد» و نقش علوم اسلامی در فرهنگسازی و ساختارسازی تاکید شده است. همچنین، ضرورت مشارکت و همکاری با سایر دانشها و جایگاه علوم اسلامی در ویراستاری نهایی و ارائه معرفت به نظام فرهنگی مورد بحث قرار میگیرد.
برای مشاهده کامل پرونده و یا سایر ارائهها و دیدگاهها در اولین هماندیشی توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی همچون «واکاوی دیدگاهها در خصوص نیازسنجی در علوم اسلامی» و «شناسایی نیازهای مرتبط با علوم اسلامی» بر روی این عناوین کلیک نمایید.
ارکان توانمندسازی علوم اسلامی
برای دستیابی به این هدف، چهار رکن اساسی شناسایی شده است:
1. شناسایی قلمرو و سطوح نیازهای مرتبط با علوم اسلامی: این رکن به بررسی و تعیین دقیق نیازهایی میپردازد که علوم اسلامی میتوانند در رفع آنها نقش ایفا کنند.
2. سطوح بایسته مداخله علوم اسلامی در پاسخ به نیازها: این رکن به تعیین سطوحی میپردازد که علوم اسلامی باید در پاسخ به نیازها در آنها مداخله کنند.
3. امکانات روبروی علوم اسلامی: این رکن به شناسایی و ارزیابی امکاناتی میپردازد که در اختیار علوم اسلامی برای پاسخگویی به نیازها قرار دارد.
4. توانمندیهای موردنیاز علوم اسلامی: این رکن به تعیین و توسعه توانمندیهایی میپردازد که علوم اسلامی برای پاسخگویی مؤثر به نیازها به آنها نیاز دارند.
معرفت ناظر به کاربرد و امکانات علوم اسلامی
یکی از چالشهای مهم در حوزه علوم اسلامی، غفلت از «معرفت ناظر به کاربرد» است. در حالی که تولید علم و نظرورزی در علوم اسلامی به خوبی انجام میشود، اما حلقههای میانی که این معارف را به مرحله کاربردیسازی میرسانند، غالباً مورد غفلت واقع میشوند. این در حالی است که برای تقنین و فرهنگسازی، به معارف فرآوری شده به شکل مسئله ناظر به نیاز احتیاج داریم.
- فرهنگسازی و ساختارسازی به عنوان مهمترین امکانات در اختیار علوم اسلامی برای کاربردی شدن مطرح هستند.
فرهنگسازی شامل توزیع معرفت، ایجاد یا تقویت احساس نیاز، ایجاد یا تقویت باور و بینش، خلق یا ترجیح ارزشها، هنجارها، الگوهای رفتاری، نقشهای فردی و اجتماعی، توسعه مهارتها، تولید نمادها، هنرها، صنایع خلاق و توسعه فناوریهای فرهنگی است. - ساختارسازی نیز شامل طراحی الگوهای روابط، ایجاد حلقههای ارتباطی، طراحی قوانین و مقررات و استقرار نهادها است.
نقش علوم اسلامی به عنوان حلقه واسط
علوم اسلامی در اغلب سطوح مداخله، به تنهایی عامل مولد نیستند. در تولید علم ناظر به حل مسئله، مشارکت عرضی با سایر علوم مانند موضوعشناسی و نیز مشارکت طولی با دانشهای دیگر مورد نیاز است. تفسیر دانشهای دیگر از وضعیت دنیای مدرن، الهیات را جهت میدهد. در فرهنگسازی و ساختارسازی نیز، علوم اسلامی نیازمند همکاری با دانشهایی هستند که میتوانند فرهنگ را شکل دهند و قالبها را بسازند.
با وجود مشارکت سایر علوم، ویراستاری نهایی و تحویل معرفت به دستگاه فرهنگی نظام اسلامی باید توسط علوم اسلامی انجام شود. به همین دلیل، حل مسئله به نقطهی کانونی تبدیل میشود، چرا که هم وظیفه تولید علم نیازمحور را تشکیل میدهد و هم نیازمند ویراستاری نهایی توسط علوم اسلامی است.
چالش مطالعات بینارشتهای
با توجه به این که مسئولیت نهایی در مطالعات بینارشتهای بر عهده یک دانش قرار نمیگیرد، کارآمدی این نوع مطالعات در پاسخگویی به نیازهای علوم اسلامی با تردید مواجه است. از این رو، توانمندی علوم اسلامی در جذب و هضم دستاوردهای سایر دانشها و تنظیم خروجی نهایی، بسیار حائز اهمیت است.
پرسشهای اساسی
در این راستا، پرسشهای اساسی مطرح میشود:
- علوم اسلامی تا کجا و از کجا به نیازها مرتبط میشود؟
- آیا چرخه تولید علم و کاربردیسازی با تحقیق بینارشتهای محقق میشود؟
- در مواجهه با نیازهایی که دانشها و نهادهای دیگری نیز برای حل آنها وجود دارند، آیا باید در فاز رقابت بود یا مشارکت؟
- آیا نقاط اتصالی وجود دارد که بتوان از طریق آنها، دستاوردهای دیگران را به عنوان فرضیه یا ایده خود تلقی کرد؟
یا به عبارتی آیا لولاها و نقاط اتصالی داریم که از آن نقاط، بتوانیم به هاضمه علوم اسلامی تکیه کنیم و دیگران را -بدون اینکه بازیگردان باشند- شریک بازی کنیم؟ یعنی دستآورد آنها را فرضیه یا ایده خودمان تلقی کنیم، روشهای آنها را صرفاً بهعنوان بسته پیشنهادی در نظر بگیریم و تجربه زیسته آنها را صرفاً بهعنوان یک امکان و احتمال مطرح کنیم. آیا این شدنی است؟ پاسخ به این پرسشها، میتواند راهنمای عمل برای سیاستگذاران و دستاندرکاران حوزه علوم اسلامی در راستای پاسخگویی مؤثر به نیازهای معاصر باشد.
جمع بندی و نتیجه گیری
دیدگاه استاد الهی در مورد پاسخگویی علوم اسلامی به نیازهای معاصر بر این باور استوار است که برای توانمندسازی علوم اسلامی، باید به چهار رکن اساسی توجه کرد: شناسایی نیازها، تعیین سطوح مداخله، شناخت امکانات و تقویت توانمندیها. از جمله نکات مهم در این دیدگاه، اهمیت «معرفت ناظر به کاربرد» به عنوان حلقه واسط بین نظرورزی و کاربردیسازی است که برای تقنین و فرهنگسازی ضروری است. همچنین، نقش محوری فرهنگسازی و ساختارسازی در کاربردی کردن علوم اسلامی مورد تاکید قرار گرفته است.
در این راستا، مشارکت و همکاری علوم اسلامی با سایر دانشها در فرآیند تولید علم، فرهنگسازی و ساختارسازی اجتنابناپذیر است. با این حال، نقش علوم اسلامی در ویراستاری نهایی و ارائه معرفت به نظام فرهنگی به عنوان یک فیلترینگ علمی و تضمین انطباق با مبانی اسلامی بسیار مهم است. از این رو، «حل مسئله» به نقطه کانونی تبدیل میشود، زیرا هم وظیفه تولید علم نیازمحور را بر عهده دارد و هم نیازمند ویراستاری نهایی توسط علوم اسلامی است.
ابعاد وانواع پاسخگویی علوم اسلامی