علم چیست؟
با توجّه به اینكه تدریس یك فعالیت عملی است و هر فعالیت عملی تابع تصمیمات فكری و ذهنی است و هر تصمیم فكری و ذهنی تابع نوع نگرش و نحوه دید نسبت به موضوعات و مطالب است، به نظر شما آیا لازم است كه یك مدرس مفاهیمی مانند: تدریس، یادگیری، علم و فهم، رفتار و عمل را دقیق و جامع بداند؟
اگر پاسخ شما مثبت است دنباله مطلب را مطالعه كنید!
در این یادداشت میخواهیم با ماهیت علم آشنا شویم.
نگرشسازی < معرفت شناسی < علم چیست؟
- موضوع فعالیت : بررسی ماهیت “علم”
- هدف فعالیت : دستیابی به شاخصههای علم و فرق آن با توهّم
- نقطه شروع فعالیت : تفكّر درباره سؤال زیر :
وقتی میگوییم استاد به شاگرد “علم” میآموزد، یعنی چه چیز را میآموزد؟
- الفاظ و عبارات درس
- ذهنیات مؤلف
- حقایق هستی
تمام فعالیت مدرس و علم آموز دارای یك نقطهی مركزی است و آن ” علم ” است. استاد و شاگرد بهدنبال علم هستند، یكی انتقال علم و دیگری دریافت علم. از سوی دیگر بسیار شنیدهایم كه میگویند : این مطلب به درد نمیخورد، خیالات است، واقعیت ندارد.
در این قسمت میخواهیم بیابیم كه : علم چیست؟ و چگونه میتوان علم را از میان خیالات و توهّمات تشخیص داد؟ نظر شما چیست؟
تعریف لغوی و اصطلاحی علم
الف – تعریف اجمالی لغتنامهای :
- علم یعنی : دانستن، آگاهی، ادراك، معرفت. (لغت نامه دهخدا)
- علم نقیض جهل است. ( لغت نامه لسان العرب)
- علم یعنی ادراك حقیقت یك چیز. (مفردات راغب، ص355)
ب – تعریف اصطلاحی:
منطقدانان در تعاریف “علم” چنین آوردهاند :
«علم، پدید آمدن حقایق و اطلاعاتی از اشیاء در ذهن است.» (شرح مواقف، ج1، ص69)
تعریف فوق از سه جزء تشكیل شده است كه هر كدام نیازمند تشریح و تفسیر هستند :
- ذهن
- پدید آمدن در ذهن
- حقیقت
ذهن چیست؟
1و2. تعریف ذهن و پدید آمدن در ذهن:
پیش نیاز :
الف _ پیش نیاز هستی شناسانه :
كل هستی از یك طیف پیوسته وجودی تشكیل شده است كه هر لایه آن ضعیف شده لایه مافوق است، درست مانند تشعشعات نورانی كه از یك منبع نور ساطع میشوند. هر لایه بر اساس شدت وجود و نور خود، منشاء بروز و ظهور موجوداتی میشود.
هستی مخروطی است كه از یك وجود بسیط وبا شدت بینهایت آغاز میشود وبا محدود شدن و تركیب پیدا كردن، تضعیف میگردد و كثرت مییابد. هر لایه وجودی تجلّی و ظهور لایه مافوق خود است. از هر لایه وجودی، عالَمی خاص انتزاع میشود كه دارای آثار و خصوصیات منحصر به فرد خود است.
ب _ پیش نیاز انسان شناسانه :
روح انسان جلوه یكی از لایههای عالم وجود است. شدت وجودی آن به اندازهای است كه محدود به زمان و مكان نیست، محدود به صورت و شكل نیست و با وجود وابستگی به بدن و ماده، با موطن و لایه اصلی وجودی خود مرتبط است و میتواند با منشاء تنازل و تجلّی اشیاء و موجودات مادی اتّحاد وجودی برقرار كند. (قدرت ادراك كلیات و معقولات ثانویه را دارد.) روح میتواند موجودات لایههای زیرین خود را خلق كند و علت برای پیدایش آنها بشود. (قدرت اراده و خلق كردن دارد.)
نتیجه پیش نیاز
ذهن، قدرت و توانایی روح برای اتحاد با طیفهایی از وجود اشیاء است.
ذهن، نمود و تجلّی روح و به عبارت دیگر مرتبهای نازل از روح است. آنچه به عنوان “ذهن” شناخته میشود اسمی است برای دو لایه از طیف وجودی روح:
- خیال :
شدت وجودی این لایه از هستی به اندازهای است كه محدود به زمان و مكان نیست امّا محدود به شكل و صورت است. قدرت دریافت، تغییر و تبدیل صور را دارد. (میتواند ثبت كند، تجزیه كند، مقایسه كند، تركیب كند و صور جدید ایجاد نماید.)
- عقل :
شدت وجودی در این لایه از هستی برابر با شدت وجودی خود روح است. این نمود از روح، قدرت روح برای اتحاد با موجودات كلّی و سرچشمههای پیدایش مخلوقات است. (انتزاع كلیات و تولید معقولات)
بنابراین «حصول در ذهن» عبارت است از :
اتحاد وجودی روح با لایههای دوگانه فوق از طیف وجودی اشیاء ؛ كه اگر با لایه خیال ارتباط برقرار كند تصوّرات تولید میشوند و اگر با لایه عقلانی ارتباط برقرار كند تصدیقات تولید میشوند.
اتحاد روح با وجود شیء، علم حضوری است و تمایل روح برای نزدیك كردن این احساس به محدودیتهای عالم ماده كه با آنها مانوس شده است، سبب تنازل و ارتباط با لایهای ضعیفتر از طیف وجودی شیء میشود كه علم حصولی را به وجود میآورد.
- تعریف حقیقت :
پیش نیازهای هستی شناسانه و انسان شناسانهای كه در بحث قبل مطرح شد زمینه لازم برای بررسی مفهوم “حقیقت” را نیز فراهم ساخت.
تعریف حقیقت برای كسانی كه در فضای علمی فعالیت دارند از اهمیتی فوق العاده برخوردار است. تمام هدف یك استاد و یك شاگردِ واقعی، رسیدن به حقایق است. تعریف حقیقت بر اساس فلسفه متعالی اسلام عبارت است از :
«مطابقت محتوای ذهن با خارج از ذهن»
نتیجهگیری نهایی برای دستیابی به تعریف «علم»:
مقدمه هستیشناسانه + مقدمه انسانشناسانه + تعریف ذهن + تعریف حصول در ذهن + تعریف حقیقت:
علم، اتحاد روح با لایههای فوقانی وجودِ اشیاء در سلسله مراتب هستی است.
بر همین اساس، ” توهّم ” عبارت است از :
صورت سازی ذهن بدون اینكه این صور دارای تجلی و تنازل عینی باشند. كه در این صورت بیش از آثار ذهنی دارای اثر دیگری نخواهند بود و تنها به درد یك زندگی خیالی خواهند خورد.