هدف پژوهش حاضر, تحلیل و نقد دلالت های تعلیم و تربیت چندفرهنگی با تأکید بر آرای میشل فوکو است. برای دستیابی به این هدف از روش های تحلیل مفهومی و انتقادی بهره گرفته شده است. فوکو به عنوان یک نظریه پرداز پست مدرن با طرح نظریّه انتقادی درصدد ارائّه نوعی از تعلیم و تربیت است که در آن مسئلّه فرهنگ و عدالت از اهمیت خاصی برخوردار است. او ضمن انتقاد از روابط قدرت در نظام های آموزشی دلالت های قابل توجهی در تعلیم و تربیت چندفرهنگی ارائه کرده است. از نظر او اساس تربیت باید مبتنی بر شیوه های دموکراتیک و غیر اقتدارگرایانه باشد و علایق اعضا و اجزای متعدد سازندّه جامعه اعم از دیگر فرهنگ ها, باید مورد توجه قرار گیرد. فوکو متون درسی را به عنوان عملکردهای ساخته تاریخ, جامعه و صاحبان قدرت نقد می کند و معتقد است که همواره از متون به عنوان ابزار قدرت بهره گرفته شده است. با بررسی آرای تربیتی فوکو می توان اذعان نمود رهنمودهای ضمنی وی به ایجاد عدالت آموزشی و فرهنگی می انجامد. با این وجود نقدهایی نیز ازجمله؛ بحرانی شدن بازنمایی واقعیت, تأکید بر نسبی گرایی معرفت شناختی, واگرایی سیاست های تعلیم و تربیت, عدم پیش فرض های لازم در بحث گفتمان و عدم ارائّه راه حل برای معضلات تربیتی, به آرای او می توان وارد کرد.
