بررسی ماهیت “عمل و رفتار”
هدف: شناخت سرچشمههای رفتاری و آثار رفتارها
در رابطه با سوالات زیر فکر کنید:
چه فعل و انفعالاتی برای انجام یك كار در درون ما انجام میشود؟
تعریف زندگی چیست؟
ملاك زنده بودن چیست؟ (مثلاً فرق خاك زنده با خاك مرده چیست؟)
با توجّه به پاسخ سوالات فوق، به نظر شما تعریف رفتار چیست؟
تعریف رفتار :
الف. تعریف اجمالی لغتنامهای :
رفتار یعنی : روش، سلوك[1]
رفتار یعنی مجموعه اعمال انسان در برخورد با دیگران.[2]
ب – تعریف تفصیلی:
” رفتار ” یعنی:
آنچه انسان آگاهانه از خود بروز میدهد و نشاندهنده طرز فكر و خصوصیات روحی اوست. عادات، تمایلات و واكنشهای فكری و عملی تشكیل دهنده رفتارها هستند.
آیا صحیح است كه شخصیت یك فرد را مجموعه رفتارهای او بدانیم؟
در تعریف ” شخصیت ” نظرات مختلفی ارائه شده است، “شخصیت” همان حقیقتی است كه از آن با ضمیر “من” تعبیر میكنیم. شخصیت هر فرد خصوصیات فكری و روانیای است كه او را از دیگران متمایز میكند.
” شخصیت” و “رفتار” رابطه دوسویه با هم دارند. رفتارهای فرد از شخصیت او سرچشمه میگیرند و از سوی دیگر نیز بر شخصیت او در آینده، تأثیر میگذارند.
چگونه؟
روح انسانی انعطافپذیر است و میتواند قالبهای مختلف به خود بگیرد. تجربه همه ما نشان میدهد كه روحیات انسان با تغییر محركهای درونی (مانند افكار و خیالات یا وضعیت جسمانی) و محركهای بیرونی (مانند وضعیت مكانی یا اجتماعی) تغییر میكند.
بر اساس نگرش اسلام، روح با یك قالب اولیهی قابل تغییر به این دنیا قدم گذاشته است. قالبی كه دارای دو لایه است: یك لایّه مشترك بین همه انسانها كه از آن به “فطرت” تعبیر میشود، و یك لایه مختص به هر فرد كه به عنوان “شخصیت” نام برده میشود.[3]
وقتی فردی عملی را انجام دهد فعل و انفعالات زیر در نفس او صورت پذیرفته است:
1. احساس یك نیاز
2. تفكر برای یافتن رفع كننده نیاز
3. توجّه به رفع كننده نیاز و محاسبه نفع و ضررهای احتمالی آن
4. میل و گرایش به سوی رفع كننده نیاز
5. تمركز قوا برای برقراری ارتباط با آن
6. اراده نهایی برای بروز دادن آثاری كه این ارتباط را ایجاد میكند.
میبینیم كه هر عملی تجلّی افكار انسان و تمایلات اوست، تجلّی روح اوست و البته تمایلات انسان نیز بسته به میزان آگاهی و سطح فهم و درك تغییر میكنند. تا مفید بودن چیزی تشخیص داده نشود، گرایش به سوی آن به وجود نمیآید. (گرچه این تشخیص ممكن است غلط و نادرست باشد.)
اعمال انسان نمود شخصیت اوست؛
و انسان به مقداری كه میداند، میتواند عملكرد داشته باشد.
از سوی دیگر چون انجام یك عمل نیازمند تمركز كلیه نیروهای درونی است (هر عملی بسته به میزان دقّت و اهمیتش، ضریبی از تمركز را نیاز دارد) باید نفس، حالت و قالب خاصی به خود بگیرد تا بتواند یك عمل مشخص را انجام دهد. به تجربه مییابیم كه هر كاری در هر موقعیت روحی قابل اجرا نیست و افراد برای انجام فعالیتهای خود باید زمینه مساعد روانی ایجاد كنند. این تلاش، سبب میشود شكل و قالب قبلی نفس به شكل و قالبی جدید تبدیل شود و در اثر تكرار عمل، شكل ثابت به خود بگیرد و به صورت ملكه درآید.
در یادداشتهای قبل در بررسی ماهیت علم و ادراك دیدیم كه ذهن و فكر مرتبهای از روح هستند و تحت تأثیر آن قرار دارند. اگر میخواهیم روحیات كسی را بشناسیم و شخصیت او را ارزیابی كنیم باید ببینیم چه افكاری در ذهن او خطور میكند و نسبت به چه چیزهایی گرایش دارد. خطورات ذهنی آینّه روح هستند.
زندگی انسان تابع شخصیت او و شخصیت او تابع رفتارهای اوست؛ رفتارهای او تابع تمایلات او و تمایلات او تابع افكار اوست. علم و آگاهی باید به گرایشها و تمایلات انسان شكل بدهد تا رفتارهای مناسب در او به وجود بیاید و در نتیجه شخصیت صحیح در او شكل بگیرد و در نهایت یك زندگی سالم و منطقی و مناسب با هدف خلقت و ابدیت به وجود بیاید. پس علم آموخته میشود تا گرایش و میلی ایجاد شود. گرایش ایجاد میشود تا زمینه انجام كاری فراهم شود؛ كاری انجام میشود تا نیازی برطرف شود و رشدی صورت پذیرد. بنابراین هر استادی علاوه بر اینكه سطح دانشی را كه میخواهد در علمآموزان ایجاد شود، معین میكند، لازم است نوع گرایشها و تمایلات + نوع مهارت و توانمندیی كه در اثر این دانش باید به وجود بیاید را معین كند.
استادی موفق است كه برای سوالات زیر پاسخ دقیق و شفّاف داشته باشد:
1. علم آموز چه نیازی دارد؟
2. برای رفع نیازش:
أ. چه باید بداند؟
ب. چه خصوصیات روحی باید در او ایجاد شود؟
ج. چه مهارتهایی برای رفع این نیاز باید بهدست آورد؟