در این یادداشت میخواهیم به بررسی تفصیلی لایه سوم از فهم و ادراک، یعنی فهم کاربردی (سطح کاربرد) بپردازیم.
نگرشسازی < معرفت شناسی < فهم و ادراک < بررسی تفصیلی لایه های فهم و ادراک < فهم کاربردی (سطح کاربرد)
فهم کاربردی (سطح کاربرد)
در یادداشتهای قبل دانستیم كه:
- فهم، كشف رابطه بین موجودات است.
- عمق فهم، تابع نوع توجّهای است كه به موضوع میشود.
- سطوح مختلف فهم و ادراك عبارتند از :
شماره |
سطح فهم |
نمادهای تشخیص و اندازهگیری |
1 |
تصور اولیه ( سطح حافظهای ) |
علم آموز بتواند به یاد بیاورد، مشخص كند، تمیز بدهد، نشان بدهد، تعیین كند، تعریف كند. |
2 |
فهم اولیه ( سطح ادراكی ) |
بتواند به بیان خود مطلب را بازگو كند، ترجمه كند، تنظیم كند، نتیجه بگیرد، شكل آنرا بكشد، توضیح دهد. |
3 |
فهم كاربردی ( سطح كاربردی) |
بتواند استفاده كند، رابطه برقرار كند، انتقال بدهد، تعمیم بدهد، طبقهبندی كند، توصیه كند. |
4 |
فهم تحلیلی (سطح تجزیه و تركیب) |
بتواند مقایسه كند، حذف و اضافه كند، كشف كند، تحقیق كند، سازمان دهی كند، طراحی كند. |
5 |
فهم استدلالی ( سطح نقد و ارزیابی) |
بتواند استدلال كند، تصمیم بگیرد، نقد كند، قضاوت كند، ارزیابی نماید. |
6 |
فهم شهودی ( سطح تولید و خلق) |
حدس بزند، نظریه بدهد، تولید كند، استنباط كند، ابداع نماید.. |
جمله ” این مطلب به چه درد میخورد؟ ” را بارها شنیدهایم. به نظر شما:
1. چرا مردم دنبال فایده مطالب هستند؟ چرا به علم محض اكتفا نمیكنند؟
2. میزان اهمیتی كه از روایات صفحه بعد برای عمل به علم بهدست میآید چقدر است؟
قال امیر المومنین علیهالسلام:
- إنَّمَا زَهِدَ النَّاسُ فِی طَلَبِ العِلمِ لـِمَا یـرُونَ مِنْ قِلَّّه انْتِفَاع مَنْ عَلِمَ بـِلا عَمَل. (ارشاد القلوب، ج1، ص15)
«مردم بهدنبال علمیكه فایدهای در عمل از آن نبینند نمیروند.»
- عِلم بـِلا عَمَلٍ كَشَجَر بـِلا ثَمَر. (غرر الحکم، ص152)
«علم بدون كاربرد مانند درختی است كه میوه نداشته باشد.»
قال رسول الله صلیاللهعلیهوآله :
- العِلمُ الَّذِی لا یعْمَلُ بـِه كَالكَنـْز الَّذِی لا ینـْفَقُ مِنهُ أتـْعَبَ صَاحِبُهُ نـَفْسَهُ فِی جَمْعِه ِ و لمْ یصِلْ إلی نَفْعِهِ. عدةالداعی، ص78)
«علمیكه به كار برده نشود مانند ثروتی است كه صاحبش برای جمعآوری آن زحمت بسیار بكشد ولی هیچگاه آنرا برای نیاز خود مصرف نكند.»
علم برای زندگی است، ما میآموزیم تا روح از محدودیتها خارج شود و به پهنه بیانتهای هستی متصل شود، ما میآموزیم تا به جهانهای برتر و فراسوی دید مادی دست یابیم و ابدیت خود را بسازیم. انسانها میخواهند به كمال برسند پس باید نیازها و نواقص خود را برطرف كنند. امّا چگونه؟
جهانی كه در آن زندگی میكنیم دارای قوانین و معادلات ثابتی است. موجودات آن هریك دارای خواص و آثار منحصر به خود هستند و با دیگر موجودات فعل و انفعالاتی ضابطهمند دارند. ما خود جزئی از این جهان به همپیوسته و قاعدهمند هستیم و با تمام اجزاء آن ارتباط داریم (اثر میپذیریم و اثر میگذاریم).
كسی كه قواعد و قوانین هستی را بشناسد میتواند با فراهم سازی زمینه به جریان افتادن آنها، نیروها و آثار مورد نیاز خود را تولید كند و نقص خود را برطرف نماید.
شناخت معادلات هستی و روش فعال سازی آنها، ” فهم كاربردی” است.
مساله مهمیكه در این قسمت باید بررسی شود، فرآیندی است كه در ذهن رخ میدهد تا یك مسأله حل شود. بررسی علت ناكامیو اشتباه در بسیاری از موارد نیز ضروری است تا با جلوگیری از آنها بتوان به موفقیت رسید و نیاز را برطرف كرد.
مهارت حل مسئله
به نظر شما :
- مردم چگونه مسائل خود را حل میكنند؟
- در یك ” تفكر” چه اتفاقاتی میافتد؟
- روایات زیر چه ارتباطی با حل مسأله دارند؟
شماره |
متن |
ترجمه تفسیری |
منبع |
1 |
قال الصادق علیهالسلام: اُطْلُبِ العِلمَ بـِاسْتِعْمِالِهِ . |
اگر علم میخواهی، آنچه میدانی را به كار ببر تا به واقعیتها دست یابی. |
بحار الانوار ج1، ص224 |
2 |
قال امیرالمومنین علیهالسلام : اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَایّه لَا عَقْلَ رِوَایةٍ فَإِنَّ رُوَاه الْعِلْمِ كَثِیرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِیلٌ . |
وقتی مطلبی را میشنوید آنرا تحلیل كنید و جوانبش را بررسی نمایید، نه اینكه فقط شنونده باشید و به ذهن بسپارید. افرادی كه مطالب را حفظ میكنند زیادند امّا افرادی كه مطالب را تحلیل میكنند كماند. |
كافی، ج1، ص 17. |
3 |
قال امیرالمومنین علیهالسلام : فِی التَّجَارِبِ عِلْمٌ مُسْتَأْنَفٌ |
اگر از اطلاعات استفاده شود و به صحنه عمل بیاید، موجب تولید اطلاعات جدیدی میشود. |
كافی، ج8، ص222. |
4 |
قال امیرالمومنین علیهالسلام : العَقلُ حِفْظ التَّجَارُب |
توجّه آگاهانه به معادلات و قوانینی كه از تجربه بهدست آمده است، سبب دستیابی به حقایق میشود. |
تحف العقول، ص79. |
عموم مردم وقتی با مشكلی روبرو میشوند تا هنگامیكه مشكل را برطرف میكنند مراحل زیر ناخودآگاه در ذهنشان میگذرد :
- شناسایی نقص و نیاز :
فرد وضعیت مطلوبی را كه به دنبال دستیابی به آن است در نظر دارد، با وضعیت موجود كه مبتلا به نقص و مشكل است مقایسه میكند و نقطه مشكل ساز را تشخیص میدهد (یك فهم اوّلیه از مسأله پیدا میكند).
- شناسایی قواعد و معادلات موجود در هستی :
انسانها، با تجربههایی كه در مسیر زندگی بهدست آوردهاند به مجموعهای از معادلات و قوانین موجود در هستی دست یافتهاند لكن چون عملكرد آنها به صورت ناخودآگاه است، توجّه متمركز و دقیق ندارند و در برخی موارد گرفتار اشتباه میشوند و نتایج نامطلوب میگیرند. وقتی مشكلی بروز میكند پس از تشخیص نوع مشكل (یعنی چه اثر و نیرویی لازم داریم ولی موجود نیست؟) به سراغ تأثیرات و تواناییهای موجود در هستی میروند و با استفاده از تجربیات قبلی خود و دیگران، چیزی را كه میتواند رفع نقص كند تشخیص میدهند.
3. شناسایی نحوه استفاده از قوانین هستی برای رفع نیاز :
در این مرحله، فرد به دنبال دستیابی به روش برقراری ارتباط بین وضع موجود (كمبود و نقص) با وضعیت كمكی (نیرو و توان اثرگذار) است تا به وضعیت مطلوب برسد. یعنی چگونه میتوان بین منبع نیرو و موقعیت نیاز ارتباطی برقرار كرد كه منبع نیرو اثرگذار شود و خلاء موجود در وضعیت نیاز را برطرف كند.
«فهم كاربردی» و «حل مسأله» در حقیقت همین مرحله سوم است. دو مرحلّه قبل فقط زمینه ساز هستند.
كسی كه میداند چگونه از امكانات استفاده كند تا نیاز خود را برطرف كند دارای فهم كاربردی است و مسأله را حل كرده است.
اهل منطق حركتهای سهگانه: شناخت مشكل، جستجوی عنصری كه نیاز را برطرف میكند، برقراری ارتباط بین عنصر مطلوب و مشكل موجود، را «تفكر» میخوانند.
“تفكر” دامنه وسیعی است كه 4 لایه از سطوح فهم و ادراك را در بر میگیرد:
- فهم اولیه (تفكر ابتدایی)
- فهم كاربردی (تفكر كاربردی)
- فهم تحلیلی (تفكر تحلیلی و مدل ساز)
- فهم نقادانه (تفكر انتقادی)
از این مرحله، تمام تلاش بر تفسیر «فرآیند تفكر» متمركز میشود. انسانها علم میآموزند تا بتوانند درست و كامل فكر كنند و فكر میكند تا بتواند محدودیتهای خود را برطرف كند و به سوی كمال حركت نماید.
هویت تدریس، آموزش فكر كردن است و موضوع تدریس، راه و روش حل مسائل و مشكلات مربوط به یك موضوع خاص است.