در این یادداشت میخواهیم به بررسی تفصیلی لایه چهارم از فهم و ادراک، یعنی فهم تحلیلی (سطح تجزیه و ترکیب) بپردازیم.
نگرشسازی < معرفت شناسی < فهم و ادراک < بررسی تفصیلی لایه های فهم و ادراک < فهم تحلیلی (سطح تجزیه و ترکیب)
فهم تحلیلی (سطح تجزیه و ترکیب)
فرض كنید با مسألهای روبرو شدهاید، یك طرح ذهنی برای حل آن میریزید و اجرا میكنید (تا نیاز برطرف شود و مشكل رفع گردد )، امّا در عمل به نتیجه نمیرسید؛ تلاش برای حل بسیاری از مسائل به نتیجه نمیرسد و یا اشتباه از آب درمیآید. به نظر شما علت آن چیست؟
اگر در چنین موقعیتی قرار گرفتید و طرح اولیه شما برای حل مسألهای به نتیجه نرسید چه میكنید؟
( البته با توجّه به فرضهای زیر :
- مساله، مهم و حیاتی است و نمیتوانید از حل آن صرف نظر كنید.
- فرد دیگری در دسترس نیست تا از او كمك بگیرید.
- گریهوزاریهای خود را كردهاید و دیدهاید كه فایده ندارد.
- وقتی به خداوند شكایت بردید و كمك خواستید، ندا آمد :
از فكری كه به تو دادهام استفاده كن و به فكر چاره باش و نتیجّه كار را به من واگذار كن. )
تفكر تحلیلی یا مهارت تجزیه تحلیل مسائل
از آنجایی كه هر مسأله بالاخره راه حلی دارد، یك انسان عاقل و صاحب فكر به دنبال علت شكست طرح اولیه خود میگردد تا بتواند به راه حل اصلی مسأله برسد؛ امّا چگونه؟
مراحلی كه ذهن طی میكند تا بتواند علت شكست طرح اولیه خود را بیابد به شرح زیر هستند :
- مرور دوبارّه مشكل (آیا مشكل را درست تشخیص دادهام؟ شاید وضعیت موجود، نواقصی بیش از آنچه من فكر میكردم دارد؟ و….)
در این مرحله فرد به تجزیه مشكل میپردازد و آنچه را به ظاهر بسیط و ساده به نظر میآمد مورد دقّت و توجّه قرار میدهد تا اجزاء تشكیل دهنده و اثری را كه هر جزء ایجاد میكند، كشف كند.
تجزیه یعنی تشخیصِ :
اجزاء تشكیل دهنده یك شیء + نقش هر جزء در ایجاد شیء و آثار آن
- مرور دوبارّه امكانات+ مرورِ قوانین و معادلاتی كه برای رفع مشكل باید مورد استفاده قرار میگرفت. (آیا قوانین و معادلاتی را كه فكر میكردم جاری است درست تشخیص دادهام؟ مثلاً آیا باید در هر شرایط و موقعیتی باید از جانِ خود محافظت كرد یا اینكه این قانون در برخی موارد استثناء دارد؟)
- مرور دوبارّه نحوه استفاده از قوانین و امكانات برای رفع نیاز (مشكل را درست شناختهایم و قوانین و امكانات را هم درست تشخیص دادیم اما شاید روش استفاده از امكانات و قوانین را درست تشخیص ندادیم؟ )
در تمام موارد سهگانه فوق، اولین كاری كه انجام میشود تجزیه و تشخیص عناصر درونی است كه شاید در دید اول به نظر نرسیده بودند یا اشتباه تشخیص داده شده بودند. پس از تشخیص جامع و كامل عناصر واقعی، ارتباط آنها و فعل و انفعال آنها با یكدیگر دوباره بازسازی میشود تا یك طرح واقعی از مشكل و امكانات و روش استفاده از امكانات بهدست آید. عمل بازسازی اجزاء تركیب نامیده میشود.
تركیب یعنی :
برقرار ساختن جریان ارتباطات بین چند عنصر كه یك كل را تشكیل میدهند.
لابد تا بحال در تمرینهای هوش با مواردی روبرو شدهاید كه نقاطی مجزا را به شما دادهاند و خواستهاند با وصل كردن آنها به یكدیگر به یك شكل خاص برسید یا با مواردی كه خواسته شده است تا شكلی را از لابلای اجزاء یك تصویر تشخیص دهید. نمونههایی كه ملاحظه میكنید از موارد فوق هستند.
- آیا میتوانید پلیسی را كه سوار بر موتور است در این تصویر بیابید؟
- این تصویر را ابتدا از دور نگاه كنید و سپس از نزدیك به آن دقّت كنید، واقعیت این تصویر چیست؟
فهم تحلیلی نیازمند نگرش كلان و نظامواره (شبكهای یا سیستماتیك) نسبت به موضوعات است. نگرش شبكهای از ضروریات علمآموزی است. بدون نگرش شبكهای نمیتوان علم را برای زندگی به كار برد و به كمال رسید.
ان شاءالله در یادداشتی مجزا به تفسیر نگرش شبكهای و لازمه آن كه مدل سازی است، میپردازیم.