مهندس عقيل ملکی فر رييس مرکز آيندهپژوهي مؤسسه آموزشي و تحقيقاتي صنايع دفاعي و رئيس انديشکده صنعت و فناوري(آصف) است. وی به دو نگاه ” مشکلمحور” و ” فرصتمحور” در سياستگذاريها و برنامهريزيها اشاره ميکند که بر ایده گرفتن از این دیدگاه میتوان دو نوع آموزش طراحی نمود:
در آموزش دو نگاه میتواند وجود داشته باشد:
1) نگاه مشکلمحور
2) نگاه فرصتمحور
متأسفانه، نگاه غالب در کشور ما، نگاه مشکلمحور است که عمدتاً بر کشف مشکلات، موانع و تهديدهادر آموزش تأکيد ميکند. اما نگاه فرصتمحور به کشف فرصتها و فراتر از آن به ” خلق فرصتها ” در آموزش معطوف است.
وانگهي، مديران آموزشی ما معمولاً به دنبال موفقيتهاي سطحي و زودگذر هستند و گويا اين آموزه نياکان را فراموش کردهاند که ” ديگران کاشتند و ما خورديم، ما بکاريم و ديگران بخورند. ” چنين مينمايد که اغلب مديران آموزشی ما دغدغّه آيندگان را ندارند و فقط پيش پاي خود را ميبينند. آميزهاي از نگاه مشکلمحور و برخورد مقطعي و کوتاهمدت با قضايا، مراکز آموزشی کشور را از بسياري فرصتها محروم کرده است. در حالي که کشورهاي موفق، سازمانهاي آموزشی موفق و انسانهاي موفق، از يک سو به کشف و خلق فرصتها اهتمام دارند و از سوي ديگر، با نگرش آيندهانديشانه و بلندمدت با قضايا برخورد ميکنند.
واضح است که کشف فرصتها و برنامهريزي جسورانه براي آيندههاي دور، نياز به ابزار علمي و تکنيکي دارد که موضوع رشتههاي حساسي چون آيندهپژوهي ( Futuring ) و برنامهريزي پابرجا ( robust planning ) است. از اين دانشها در کشور ما غفلت شده و براي توسعه و ترويج آنها کار چنداني نشده است. ما در بسياري از دانشگاههايمان دانشکده تاريخ داريم که موضوع کار آنها گذشتهپژوهي است؛ اما برای فعال کردن این محور در اماکن آموزشی حتي يک دانشکده آيندهپژوهي در هيچ يک از دانشگاههاي کشور نداريم.
بيتوجهي به نگاه فرصتمحور، در برنامهريزي آموزشی کشور همچنان به چشم ميآيد؛
یک رويکرد، ” رويکرد توصيفي ” است که بر کشف فرصتها و خلق قابليتهاي لازم براي استفاده از فرصتها در آموزش تأکيد دارد. اين رويکرد خلاّق، استفاده از شمّ شهودي را در برنامهريزي های آموزشی مجاز ميداند. اما رمز اصلي آن، تأکيد بر ايجاد قابليتهايي است که بهرهبرداري از فرصتها را امکانپذير ميسازد. رويکرد بعدی و جديدي که اخيراً توسعه يافته، رويکرد ” برنامهريزي ارزشي ” است که فراتر از رويکرد قبلي و محسوب ميشود. هدف نهايي اين رويکرد نيز کشف فرصتهاست، اما از طريق مبنا قرار دادن ارزشها. ارزشها به چيزهايي گفته ميشود که براي ما مهم هستند، و بايد مبناي تصميمها و اقدامات ما باشند. در اين رويکرد، برنامهريزان آموزشی از طريق کشف و خلق فرصتها بايد در صدد تحقق هرچه بيشتر ارزشهاي زندگی باشند.
به عنوان مثال، قبل از طرح موضوع ” برنامهريزي آموزشی ” در عرصه علم و تکنولوژي، ابتدا بايد تشخيص دهيم که ارزشهاي ملي و عقیدتی ما در اين عرصه چيست؟ آيا ” آموزش علم ” براي ما مهم است يا ” آموزش تکنولوژي ” ؟ شايد هم ” ارائه نوآوري ” مهمتر از هر دوي آنها باشد. علم و تکنولوژي ميتوانند در خدمت ارزشهاي مختلفي باشند؛ اما همّه اين ارزشها به يک اندازه راهبردی نيستند. اين دولتمردان هستند که بايد در خصوص تحقق اين ارزشها در مراکز آموزشی تصميم بگيرند.