مقدمه
بخش سوم دیدگاه صاحبنظران در مورد روش شناسی علوم اسلامی، به بررسی عمیقتر مسائل و چالشهای مربوط به این حوزه میپردازد و به دنبال ارائه راهکارهایی برای ارتقای سطح علمی و کاربردی این علوم است. این بخش رویکردهای برساختگرایانه و تحلیلهای زیرساختی را نقد میکند و روشهایی را جستوجو میکند که با مبانی مذهبی سازگار باشند.
همچنین، به اهمیت عوامل فرهنگی و اجتماعی در شکلگیری باورها و لزوم توجه به روشهای دیگر در کنار رویکردهای جامعهشناختی تاکید میشود. علاوه بر این، این بخش به ضرورت پرهیز از ایجاد مفاهیم جدید در روششناسی و توجه به تعاریف موجود و همچنین تقسیم روششناسی به دو بخش توصیفی و بایستهشناسی میپردازد.
در ادامه، به لزوم تبیین شاخص حجیت و منطق عمومی فهم مراد شارع در علوم اسلامی اشاره میشود و بر کثرتگرایی روششناختی و اهمیت تجربه و استقراء تاکید میگردد. در نهایت، این بخش به اهمیت تناسب روش با موضوع و متعلق علم و تاثیر اسلامی بودن علوم در طراحی روشها میپردازد. همچنین، به دو عنصر کلیدی تمییز و تشخص در روششناسی و ابزارهای ایجاد تمییز توجه میشود. این مقدمه، زمینهای برای بررسی دقیقتر دیدگاههای مطرح در این بخش فراهم میکند.
نقد برساختگرایی و معرفتشناسی و لزوم توجه به روشهای دیگر
استاد طالقانی با دیدگاه برساختگرایانه در مورد معرفت مخالف است. استاد بین معرفت و دانش تفاوت قائل میشوند و معرفت را باور صادق موجه میدانند که لزوماً وارد رشتههای علمی نمیشود. همچنین استاد معتقدند که معرفت باید مطابق با واقع باشد و برساختگرایی را که ادعا میکند معرفت ساخته میشود و لزوماً مطابق با واقع نیست، با این دیدگاه ناسازگار میدانند.
ایشان اشاره میکنند که این دیدگاه برساختگرایانه در میان فیلسوفان تحلیلی رایج نیست و بیشتر در گرایشهای مارکسیستی و چپ مشاهده میشود.
استاد طالقانی تاکید دارد که اگر برساختگرایی مبنا قرار گیرد، باید پدیدههایی مانند بعثت، عاشورا و سقیفه را نیز بر اساس آن تحلیل کرد، که این با مبانی مذهبی سازگار نیست.
تحلیل زیرساختی اندیشهها و فرهنگ
استاد طالقانی با تحلیلهایی که زیرساخت تمام اندیشهها، علم و فرهنگ را اقتصاد میدانند، مخالف است. این نوع تحلیل که شامل مذاهب، از جمله اسلام نیز میشود و وقایعی مانند عاشورا را نیز بر اساس ریشههای اقتصادی تفسیر میکند، از نظر ایشان قابل قبول نیست. ایشان معتقدند که نمیتوان دیدگاه برساختگرایانه را با مبانی مذهبی جمع کرد. از نظر ایشان، ورود یک معرفت به فرهنگ برساخت است اما صدق و کذب آن ربطی به این موضوع ندارد. استاد به لزوم تفکیک بین روش جا انداختن یک معرفت در فرهنگ و روش رسیدن به حق و باطل تاکید دارند.
تأثیر فرهنگ بر معرفت و لزوم توجه به روشهای دیگر
استاد طالقانی با این دیدگاه که فرهنگ میتواند بر معرفت تأثیر بگذارد موافق است و معتقد است که علم با ورود به فرهنگ، هویت متفاوتی پیدا میکند. با این حال، ایشان این سوال را مطرح میکنند که آیا باید سرنوشت علم را به دست فرهنگ سپرد یا حقیقتی وجود دارد که باید مستقل شناخته شود.
ایشان به اهمیت عوامل اجتماعی در شکلگیری باورها اشاره میکنند و معتقدند که برخی از مسائل به محیط اجتماعی مربوط میشوند. با این حال، ایشان بیان میکنند که حق یا باطل بودن ایمان به دست بشر نیست. ایشان بر لزوم توجه به روشهای دیگر تاکید دارند و بیان میکنند که اگر ایمان در جامعه رشد نکند، از جامعه رخت برمیبندد. استاد طالقانی همچنین هشدار میدهند که نباید بیش از حد به دیدگاههای جامعهشناختی در ساختار آموزشی کشور توجه کرد.
ایشان در نهایت به لزوم مدیریت نهاد دانش اشاره کردند و نقش شورای عالی انقلاب فرهنگی را در این زمینه مهم دانستند. استاد معتقدند که مرجعیت علمی در غرب شکل گرفته است و باید مرکز آن را تغییر دهیم. همچنین تأکید میکنند که نباید به شخصیتهایی مانند فوکو، که در محافل روشنگری شناخته شدهاند، ارجاع داد. آنها بر لزوم برجسته کردن دیدگاههای رقیب و تحلیل آنها تأکید دارند و معتقدند که نباید دیدگاههایی را که با رویکردهای ما همخوانی ندارند، تحقیر کرد.
نکات کلیدی در روششناسی علوم اسلامی و جنبه توصیفی و بایستهشناسی
استاد علیدوست در بحث روششناسی علوم اسلامی به چند نکته کلیدی اشاره میکنند. ایشان بر این نکته تأکید دارند که باید از خلق واژهها و مفاهیم جدید در این حوزه پرهیز شود. این کار میتواند منجر به برداشتهای مختلف و مباحث بیهوده گردد. به جای آن، باید به تعاریف موجود توجه کرده و تلاش کنیم تا این تعاریف را به دقت فهم کنیم.
روششناسی از نظر ایشان به دو بخش توصیفی و بایستهشناسی تقسیم میشود. بخش توصیفی به کشف “هستها” و واقعیتها میپردازد، در حالی که بخش بایستهشناسی به نظریهپردازی و تحلیل بایدها و نبایدها مربوط میشود. به زعم ایشان، روششناسی همچنین میتواند در فهم متون و نصوص دینی تأثیرگذار باشد و دقت داوریهای ما را افزایش دهد.
ایشان با انتقاد از برخی رفتارهای ناپایدار در فقه و تفسیر، بر اهمیت روششناسی در دستیابی به یک قرار و ثبات تأکید میکنند. در نهایت، ایشان با احتیاط نسبت به نهادسازی فقه برخورد کرده و میگویند که نباید بار اضافی بر دوش آن گذاشت.
سه گزاره واضح در روششناسی علوم اسلامی و کثرتگرایی روششناختی
استاد علیزاده تأکید میکند که در علوم اسلامی و علوم انسانی اسلامی، شاخص حجیت باید تبیین شود و اسلامیت علوم باید به صورت روشمند اثبات شود. برای این کار، تامین شاخص حجیت ضروری است. همچنین، تمام علومی که به متن ارجاع میدهند، نیازمند منطق عمومی فهم مراد شارع هستند. فهم مراد شارع نیز نیازمند به منطق عمومی فهم متن است. علوم مختلف دارای اختصاصاتی هستند که این اختصاصات، اختصاصات روششناختی به دنبال میآورد. برای مثال، سنخ گزارهها و حیثیت قضایا هر کدام اختصاصات خاص خود را دارند.
ایشان بر کثرتگرایی روششناختی از باب وحدت در کثرت تاکید دارند. بر اساس نظریه استقرای شهید صدر، تلفیق تجربه و استقراء با قواعد فهم متن ضروری است که به آن «علم اصول فقه الحداثیة الاسلامیة» میگویند. بزرگترین مشکل در علوم اسلامی غفلت تاریخی مسلمین از منبعیت استقراء و تجربه است. کاربست روشهای کمی در تحقیقات اسلامی و ظرفیتشناسی منبع معرفتی شهود نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در روششناسی علوم اسلامی، هر کدام از منابع معرفتی و روش متناظر با آنها وزن و اعتبار خاص خود را دارند. ایشان معتقدند باید علمی وجود داشته باشد که متکفل اصول روششناسی در چارچوب فرهنگ و تمدن اسلامی باشد. ما باید علمی را توسعه دهیم که شناسنامهدار، دقیق، قابل تکامل و جوشیده از متن تفکر وحیانی باشد تا بتواند دغدغههای روششناختی را حمایت کند.
روششناسی عمومی در چارچوب تفکر وحیانی باید مابهالاشتراکها را تامین کند و بر روی این زیرساخت، اختصاصات علم اصول مضاف برای سایر علوم اسلامی بنا شود. اصول باید پوستاندازی کند و خود را متکفل تمام دانشهایی بداند که میخواهند از متن استفاده کنند. برای جلوگیری از متهم شدن علوم اسلامی به عدم اسلامیت و بسته اندیشی، همکاری بین فقها و محققان ضروری است. اصول فعلی بهتنهایی با علوم جدید سازگار نیست و باید توسعه یابد و غنیسازی شود. گروهی از فقیهان و متودولوژیستها باید علم اصول را با توجه به چالشهای علمی جدید، وادار به یک جهش حساب شده کنند. نگاه فقهی به مناسبات موضوعات و محمولات اخلاقی نادرست است و نمیتواند مسائل علم اخلاق را حل کند. فقه و اخلاق از نظر غایت، موضوع و روش تفاوتهای زیادی دارند.
لزوم توجه به متعلقهای روش و تأثیر اسلامی بودن در طراحی روش
استاد مقیمی حاجی معتقد است که روش مورد استفاده در هر علمی باید با توجه به متعلق و موضوع آن علم تعیین شود. به عبارت دیگر، روش ابزاری است برای رسیدن به هدف و هدف همان متعلق علم است. بنابراین، برای انتخاب روش مناسب، ابتدا باید متعلق علم را به درستی شناخت. ایشان تاکید دارند که خلط روشها در عرصههای مختلف منجر به نتایج نادرست و گمراهکننده میشود. برای مثال، استفاده از روشهای علوم تجربی در علوم انسانی یا استفاده از روشهای کلامی در فقه میتواند به خطا در استنتاج و تحلیل منجر شود. همچنین، در هر علمی، باید مجاری منابع و ادله مورد استفاده به درستی مشخص و تنقیح شوند.
به نظر استاد مقیمی حاجی، اسلامی بودن علوم تأثیر مستقیمی در طراحی و اعتبار روشهای علمی دارد. روشهای علوم اسلامی باید با اهداف این علوم، مانند کشف حقیقت، هدایت انسانها و رضایت خداوند، سازگار باشند. روشهای کشف اراده شارع و اسلامیسازی یافتهها با روشهای علوم غیر اسلامی متفاوت است.
در علوم اسلامی، منابع وحیانی مانند قرآن و سنت به عنوان منابع اصلی معرفت محسوب میشوند، در حالی که در علوم غیر اسلامی بیشتر به تجربه و عقل تکیه میشود. در علوم که به توصیف میپردازند، مبانی هستیشناسی و انسانشناسی متفاوت خواهد بود.
روشهای مورد استفاده در فقه نیز با توجه به نوع حکمی که قصد کشف آن را داریم، متفاوت میشود.فقیه باید با توجه به تنوع موضوعات در فقه، موضوعشناسی دقیقی انجام دهد و آن را بسیط فرض نکند. همچنین، روش کشف موضوعات باید بر اساس ماهیت آنها صورت گیرد.
تمییز و تشخص، دو عنصر کلیدی در روششناسی و ابزارهای ایجاد تمییز
استاد واسطی معتقد است که تمییز و تشخص دو عنصر کلیدی در روششناسی هستند. هر پدیده برای وجود یافتن نیازمند تشخص است و تنها از طریق تمییز میتوان این تشخص را ایجاد کرد.
به عبارت دیگر، تا زمانی که ویژگیهای یک پدیده به درستی شناخته نشود، نمیتوان به هویت واقعی آن پی برد. تمییز با کشف ابعاد، روابط و زوایای پدیدهها، زمینه را برای درک عمیقتر و رسیدن به تشخص آنها فراهم میکند. برای ایجاد و کشف تمییزها، سه ابزار اصلی وجود دارد: مقولات عشر، علل اربع و مقولات ششگانه حرکت. این ابزارها، صرف نظر از مبنای فلسفی، در هر دو رویکرد قابل استفاده هستند.
به منظور توانمندسازی روشها، باید به یک “فرمول تغییر“ رسید که شامل ترکیب ابزارهای ایجاد تمییز و تحلیل پدیدهها است. این فرمول شامل پرسشهای کلیدی در مورد عامل تغییر، اجزای تغییر، روابط بین اجزا، مختصات تغییر و موانع و اثرگذاریها است. پاسخ به این فرمول باید متناسب با ویژگیها و موضوعات هر علم باشد. استاد واسطی معتقد است که منطق، به عنوان یک روش تحقیق مشترک در تمام علوم، میتواند پایهای برای این فرمول باشد و اگر این مبنا در علوم اسلامی ترویج شود، طلاب قادر خواهند بود دادههای موجود در متون دینی را بر اساس فرمول تغییر تحلیل کنند و این امر، گامی مهم در جهت ایجاد اثر و تغییر مطلوب در جامعه اسلامی خواهد بود.
ضعف علمی ناشی از ضعف روشی و نیاز به وضعیتشناسی
بر اساس دیدگاه استاد واعظی، ضعف علمی در علوم اسلامی ناشی از ضعف روشی است و برای حل مسائل و مشکلات و پاسخ به نیازها، تقویت و پالایش روشها ضروری است. ایشان معتقدند که برای توانمندسازی علوم اسلامی، علاوه بر بحث روشها، نیاز به بحث درباره توانمندسازی علوم نیز وجود دارد. همچنین، نیازها دارای پسزمینه موضوعی هستند و نمیتوان بدون شناخت وضعیت این پسزمینه، تمام مشکلات را به بعد علمی نسبت داد.
استاد واعظی بر این باور است که تغییرات روشی در علوم اسلامی برای حل مسائل لازم است. ایشان با اشاره به امر سکولار در جامعه، بیان میکند که اگرچه رسوم شرعی همچنان قدرتمند هستند، اما جامعه فاصله زیادی با امر سکولار ندارد. ایشان تاکید دارد که بدون توجه به وضعیت جامعه و نگاهها و مسائل سکولار، نمیتوان صرفا با تقویت علوم اسلامی، همه مشکلات را حل کرد. بنابراین، وضعیتشناسی عمیق برای تعامل با مسائل اجتماعی و امتداد بخشی علوم اسلامی در جامعه ضروری است.
نتیجهگیری
بررسی دیدگاههای صاحبنظران نشان میدهد که روششناسی علوم اسلامی نیازمند توجه به جنبههای مختلفی است. یکی از نکات مهم، مخالفت با رویکردهای برساختگرایانه و تحلیلهای اقتصادی زیرساختی است که با مبانی مذهبی سازگار نیستند.پژوهشگران تأثیر فرهنگ بر معرفت و لزوم توجه به عوامل اجتماعی در شکلگیری باورها را از جمله مسائل مهم مطرح کردهاند. آنها در این راستا بر ضرورت پرهیز از خلق مفاهیم جدید در روششناسی، توجه به تعاریف موجود و همچنین تفکیک بین دو بخش توصیفی و بایستهشناسی در این حوزه تأکید کردهاند.
یکی دیگر از مسائل کلیدی، لزوم تبیین شاخص حجیت و منطق عمومی فهم مراد شارع و همچنین توجه به کثرتگرایی روششناختی با تاکید بر تجربه و استقراء است. علاوه بر این، تناسب روش با موضوع و متعلق علم و تاثیر اسلامی بودن علوم در طراحی روشها از دیگر مسائل مهم مورد بحث است.پژوهشگران در نهایت بر اهمیت تمییز و تشخص در روششناسی و ابزارهای آن تأکید کردهاند و ضعف علمی در علوم اسلامی را به ضعف روششناسی نسبت دادهاند. آنها بر ضرورت تقویت و پالایش روشها تأکید کردهاند.
بر اساس این دیدگاهها، تغییرات روشی در علوم اسلامی برای حل مسائل لازم است و وضعیتشناسی عمیق برای تعامل با مسائل اجتماعی و امتداد بخشی علوم اسلامی در جامعه ضروری است. روششناسی علوم اسلامی حوزهای پویا و پیچیده است که به بررسی و تحقیق عمیقتری نیاز دارد. همچنین، لازم است به فرمول تغییر و توانمندسازی روشها برای تحلیل پدیدهها در علوم اسلامی توجه شود.
برای مشاهده پستهای مشابه پرونده دانش اینجا را مشاهده کنید.
همچنین برای مشاهده نزدیکترین مقالات در این زمینه به نورمگز مراجعه کنید.