مقدمه
در این پست، دیدگاه استاد درایتی در سه بخش اصلی مورد بررسی قرار میگیرد. بخش اول به مفهوم روش در علوم اسلامی میپردازد و بر لزوم توافق بر سر این مفهوم و ابعاد گوناگون آن تاکید میکند. همچنین، به این موضوع اشاره میشود که متعلق روش به زمینههای مختلف کاربرد آن در علوم اسلامی برمیگردد، مانند روش آموزش، پژوهش، و حل مسئله. بخش دوم به بایستههای روششناسی در علوم اسلامی میپردازد، از جمله ضرورت ارزیابی کیفیت حل مسئله و پالایش دانش. در این بخش، بر اهمیت توجه به ابزارها، مبادی، شیوهها و رویکردها در روششناسی علوم اسلامی و لزوم استفاده از عقل و توجه به غایات شریعت برای ارزیابی درستی فهم تاکید میشود. بخش سوم نیز به محدودیتهای علم اصول و ضرورت تدوین اصول تفسیر میپردازد. در نهایت، با توجه به این دیدگاه، بر لزوم توجه به ابزارها و روشهای بدیل در فرآیند اجتهاد و استنباط تأکید می شود.
بخش اول: مفهوم روش در علوم اسلامی
توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی
استاد درایتی معتقدند که توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی دو مفهوم به هم پیوسته اما متمایز هستند. توسعه به معنای گسترش کمی و کیفی علوم اسلامی است، در حالی که توانمندسازی به معنای ایجاد ظرفیت و قدرت لازم برای تحقق اهداف علوم اسلامی است. این دو مفهوم رابطه علت و معلولی دارند و لازم و ملزوم یکدیگرند. توسعه علوم اسلامی بدون توانمندسازی آن نمیتواند به اهداف خود برسد.
ابعاد توسعه
توسعه علوم اسلامی ابعاد متنوعی را در بر میگیرد که شامل گسترش منابع، پرداختن به مسائل نوین، بهکارگیری روشهای پیشرفته و بازتعریف اهداف میشود. گسترش منابع به معنای افزایش تنوع و دسترسی به منابع علمی است. پرداختن به مسائل نوین به مفهوم توجه به موضوعات جدید و مرتبط با نیازهای روز جامعه است. بهکارگیری روشهای پیشرفته نیز به استفاده از شیوههای نوآورانه و مؤثر در پژوهشها اشاره دارد. بازتعریف اهداف نیز بر بازنگری و تعیین مقاصد تازه برای پیشرفت و کارآمدی علوم اسلامی تأکید دارد.
تغییر غایت فقه
در گذشته، هدف اصلی فقه، شناسایی رفتار مکلف بود. اما امروزه، با تغییر شرایط و نیازهای جامعه، هدف فقه نیز تغییر کرده و به ساختن نظام تبدیل شده است. این تغییر در غایت، نیازمند بازنگری در روشها و منابع فقهی است.
لزوم وفاق در مفهوم روش
برای پیشبرد علوم اسلامی، لازم است که در مورد مفهوم روش و کاربرد آن در این علوم، به توافق و تفاهم برسیم. بدون چنین توافقی، نمیتوانیم به درستی از روش در پژوهشهای علوم اسلامی استفاده کنیم.
ابعاد روش
روش شامل ابعاد مختلفی است که از جمله آنها میتوان به منبع، رویکرد، ابزار و فرآیند اشاره کرد. منبع، به معنای منابع مورد استفاده برای پژوهش است. رویکرد، دیدگاه و نگرش پژوهشگر است. ابزار، تکنیکهای جمعآوری و تحلیل دادهها است. فرآیند، مراحل پژوهش است. با این حال، روش، بیشتر به چگونگی و اعتبار آن اشاره دارد.
اهمیت زمینه در کاربرد روش
استفاده از واژه “روش” بدون توجه به زمینه و مفهوم خاص آن، میتواند باعث ابهام شود. بنابراین، لازم است که در هر مورد، با توجه به زمینه و مفهوم خاص آن، از این واژه استفاده کنیم.
متعلق روش
سؤال اصلی این است که روش در چه زمینهای به کار میرود؟ متعلق روش چیست؟ برای پاسخ به این سؤال، باید به زمینههای مختلف کاربرد روش در علوم اسلامی توجه کنیم. از جمله این زمینهها میتوان به روش آموزش، روش پژوهش، روش مدیریت دانش و روش حل مسئله در علم اشاره کرد.
چالش حل مسئله
اگرچه گفته میشود که ما در زمینه روش حل مسئله در علوم اسلامی مشکلی نداریم، اما به نظر میرسد که هنوز در این حوزه با چالشهایی مواجه هستیم. برای حل این چالشها، لازم است که روشهای موجود را بازنگری و در صورت لزوم، روشهای جدیدی را ابداع کنیم.
تفاوت فقهالاقتصاد و اقتصاد اسلامی
فقهالاقتصاد و اقتصاد اسلامی، دو حوزه علمی مرتبط اما با وظایف متفاوت هستند. فقهالاقتصاد، به ارائه چارچوبها و قواعدی برای فعالیتهای اقتصادی میپردازد، در حالی که اقتصاد اسلامی، وظیفه نهادسازی و طراحی سازوکارهای اقتصادی را بر عهده دارد. فقیه، اساساً اقتصاددان نیست که بگوید چه قراردادی باید تنظیم شود. بلکه اقتصاد اسلامی باید تعیین کند که مسائل اقتصادی، با چه قراردادی قابل حل هستند. فقیه، با ارائه مبانی و قواعد فقهی، میتواند به اقتصاددانان در این زمینه کمک کند.
بخش دوم: بایستههای روش در علوم اسلامی
مفهوم روش و دامنه آن
روش در علوم اسلامی، به معنای وسیعتری به کار میرود و میتواند شامل منابع، ابزار، مبادی، شیوهها و رویکردها باشد. این تنوع نشان از انعطافپذیری مفهوم روش دارد.
ارزیابی حل مسئله
هر دانشی، از جمله علوم اسلامی، باید برای کیفیت حل مسئله خود، سازوکاری برای پیشبینی و ارزیابی داشته باشد. این امر از الزامات روششناسی است. در علوم اسلامی، به ویژه فقه، حل مسئله معمولاً به کشف اراده شارع مربوط میشود و نیازمند شیوه ارزیابی دقیق است.
ضرورت پالایش
هر دانشی باید در ذات خود توانایی پالایش داشته باشد. پالایش به معنای کشف و تصحیح گزارههای عام، مبهم، ناقص و اشتباه است. این امر به ویژه در فقه که دانشی وسیع است و همه علوم اسلامی به نوعی به آن نیازمندند، اهمیت دارد. اگر این پالایش در خود دانش انجام نشود، ممکن است سالها با تولیدات ناقص و خطا پیش برویم.
استنطاق متن و احراز اراده شارع
در روششناسی علوم اسلامی، علاوه بر منابع، باید به ابزارها، مبادی، شیوهها و رویکردها نیز توجه کرد. برای نمونه، سیره عقلا به عنوان دلیل و عقل به عنوان ابزاری برای کشف اراده شارع به کار میروند. هدف اصلی در علوم اسلامی، احراز اراده شارع است، نه صرفاً استنطاق متن. استنطاق متن نیز برای احراز اراده شارع انجام میشود. آیاتی مانند “أَفَلَا تَعْقِلُونَ” و “قُلْ فَأْتُوا بِالتَّوْرَاةِ فَاتْلُوهَا” و “نَبِّئُونِی بِعِلْمٍ” بر اهمیت عقل و منابع در این زمینه تأکید دارند.
ارزیابی با عقل و غایات
برای ارزیابی درستی فهم خود، باید از عقل استفاده کنیم و به غایات شریعت توجه داشته باشیم. برای مثال، آیاتی مانند “لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ” و “كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ” نشان میدهند که باید احکام و مسائل را با توجه به غایات شریعت، مانند برقراری عدالت و توزیع عادلانه ثروت، ارزیابی کنیم.
اهمیت ابزار در جهش علم
توجه به ابزار در روششناسی بسیار مهم است. پیشرفت ابزارها، مانند آنچه در پزشکی نوین شاهدیم، میتواند نقش حیاتی در جهشهای علمی ایفا کند.
روشهای بدیل
همیشه احتمال وجود روشهای جدیدتر و کارآمدتر برای حل مسائل وجود دارد. بنابراین، در فرآیند اجتهاد و استنباط، باید به دنبال روشهای رقیب یا بدیل باشیم که ممکن است هزینه و زمان کمتری را طلب کنند و از روایی بیشتری برخوردار باشند. برای مثال، مدل اجتهاد و استنباط براساس علم آمار که توسط استاد درایتی طراحی شده، میتواند نمونهای از این روشهای بدیل باشد. در این مدل، مفهوم استظهار و ظهور به طور دقیق بررسی میشود و روش تشخیص ظهور نیز نیازمند بررسی و ارزیابی دقیق است.
بخش سوم: روششناسی علوم اسلامی: علم اصول و روشهای فهم متن
محدودیتهای علم اصول
علم اصول، قواعد فهم متن را تنظیم میکند، اما شامل تمام مباحث روششناسی نیست. به عبارت دیگر، فرآیند استفاده از این قواعد در علم اصول دیده نمیشود. بنابراین، اتکا صرف به علم اصول برای تبیین روش فهم متن کافی نیست.
تنظیم اصول تفسیر
همانطور که اصول فقه برای فهم متون فقهی وجود دارد، لازم است اصول تفسیر نیز برای فهم متون تفسیری تدوین شود.
نسبت عموم و خصوص من وجه بین اصول فقه و اصول تفسیر: بررسیها نشان میدهد که نسبت بین اصول فقه و اصول تفسیری، عموم و خصوص من وجه است؛ یعنی برخی اصول بین این دو حوزه مشترک است، اما هر کدام نیز اصول خاص خود را دارند.
ضرورت تدوین اصول سایر دانشها
به نظر میرسد که این اتفاق (تدوین اصول خاص هر دانش) در سایر دانشها و ساحتهای علمی نیز باید رخ دهد تا فهم دقیقتر و تخصصیتر متون آن دانشها میسر شود.
نتیجهگیری
دیدگاه استاد درایتی در زمینه روششناسی علوم اسلامی، نگاهی جامع و پویا به این حوزه ارائه میدهد. ایشان با تاکید بر لزوم توجه به ابعاد مختلف روش، ضرورت پالایش و ارزیابی در دانش، و همچنین استفاده از روشهای بدیل، راه را برای پیشرفت و توسعه علوم اسلامی هموار میسازند.
برای مشاهده پستهای دیگر پرونده دانش اینجا را بزنید.
همچنین برای مشاهده نزدیکترین منابع در این زمینه به نورمگز مراجعه کنید.