مقدمه
در این نوشتار، به بررسی دیدگاههای استاد جوادی در مورد روششناسی علوم اسلامی میپردازیم. این دیدگاهها در سه بخش اصلی دستهبندی شدهاند: مفهوم روش در علوم اسلامی، بایستههای روش در علوم اسلامی، و روششناسی علوم اسلامی. بررسی این دیدگاهها میتواند به درک عمیقتری از چالشها و ظرفیتهای روششناسی در این حوزه کمک کند.
مفهوم روش در علوم اسلامی
- روش به معنای تولید علم: استاد جوادی، مفهوم روش را به معنای مضیق آن، یعنی کسب دانش و تولید علم میدانند که یکی از چالشهای اصلی در علوم اسلامی است. ایشان با اشاره به شکوفایی علمی در قرن چهارم هجری و دوران ابن سینا، بر این باورند که تمرکز بر تولید علم و حل مشکلات موجود، بسیاری از مسائل را خودبهخود حل خواهد کرد.
- چالشهای تعریف علوم اسلامی: در بحث بایستههای روشی، مفهوم علوم اسلامی بهطور کلی و مخلوطی در نظر گرفته میشود. این موضوع بهویژه در زمینه فلسفه اسلامی و ارتباط آن با اجتهاد و روایت مطرح است. تاکید بر این است که علوم اسلامی باید از منابع اصلی مانند قرآن و سنت نشأت بگیرد، اما سوال اینجاست که آیا فلسفه اسلامی، بهویژه آراء ابن سینا و ملاصدرا، واقعاً میتواند به عنوان بخشی از علوم اسلامی محسوب شود؟ اگر فلسفه به روایت استناد نکند، آیا میتوان آن را اسلامی دانست؟ این نگرانی وجود دارد که اگر فلسفه را به عنوان بخشی از علوم اسلامی نپذیریم، در نهایت فقط فقه و موارد مرتبط با آن باقی میماند.
ضرورت روشنسازی مفهوم علوم اسلامی و انسانی
- لازم است که مفهوم علوم اسلامی و علوم انسانی بهطور دقیقتر روشن شود. برای مثال، فلسفه اسلامی عمدتاً از طریق آراء ابن سینا و ملاصدرا شناخته میشود، اما آیا این شناخت به معنای همسویی یا دفاع از این آراء است؟ اگر روش را استنادی و اجتهادی بر اساس این فلسفهها بنا کنیم، ممکن است به تحریف یا تخریب مفهوم علم اصول منجر شود. باید تفکیک صورت گیرد و یک حالت طیفی نیز در نظر گرفته شود.
- تفکیک در وجوه علوم اسلامی: در بحث علوم اسلامی، باید توجه کرد که تنها محدود به چند رشته خاص نیست. در فلسفه، اخلاق و دهها حوزه دیگر با چالشهایی مواجه هستیم. سوال این است که تاریخ اسلامی به چه معناست؟ آیا این تاریخ فقط شامل متون دینی میشود یا تحلیلهای دیگری نیز دارد؟ تاریخ اسلامی نیازمند استنادات و مکانیزم خاص خود است. اگر وجوه تفکیک این علوم روشن شود، میتوانیم بهتر درباره بایستههای روشی صحبت کنیم. علوم اسلامی بهمعنای مضیق باید مستند به شرع و فقه باشد، در حالی که در معنای موسع، این الزامات ممکن است متفاوت باشد.
- مشکلات در تکنیکها و برنامهها: مشکل عمدهای که در جامعه وجود دارد، نه تنها در خود علوم اسلامی بلکه در تکنیکها و برنامههاست. تلاش برای یافتن مکانیزمها در خود اسلام صورت می گیرد در حالی که باید شیوههای جدیدتر را دنبال کرد.
- چالشهای روششناسی در علوم اسلامی: در بحث روششناسی، مشکلاتی وجود دارد که نمیتوان به سادگی دستوری عمل کرد.
بایستههای روش در علوم اسلامی
- مباحث درجه اول؛ مشکل اصلی روش: اصل همایش، توانمندسازی علوم اسلامی است و هدف آن توانمندسازی علوم اسلامی از منظر روشی است. مشکل اصلی، روش در علوم اسلامی است. به عنوان مثال در اخلاق اسلامی، چهار یا پنج جا مشکل وجود دارد.
- مشکلات در اخلاق اسلامی: در اخلاق اسلامی مشکلاتی مانند استفاده از تأویل (آیا میتوان در حکمت عملی نیز از تأویل استفاده کرد؟)، کارآمدی نصوص (موارد زیادی از نصوص وجود دارد که میگویند اگر این کار را بکنید، نتیجهای خواهد داشت؛ اما وقتی این کار را انجام میدهم، آن نتیجه در واقعیت نمیافتد)، و نقد متن حدیث (حق نقد حدیث اخلاقی از لحاظ متن وجود دارد، اما این موضوع مشکلاتی را برای کسانی که در اخلاق کار میکنند ایجاد میکند) وجود دارد.
- ضرورت رشد در دانش اخلاقی: باید بر روی چالشهای اصلی متمرکز شد تا بتواند به رشد اصلی دانش اخلاقی کمک کند. تعارضهای فقه و اخلاق نیز چالشهای اصلی هستند که باید حل شوند.
- ارزش بحثهای نظری: بحثهای نظری برای توانمندسازی نقد و نفی نمیشوند؛ بلکه هر کدام از آنها ارزش ویژهای دارند.
- ضرورت جمعبندی و برنامهریزی: اگر بخواهیم به جایی برسیم و این جلسات تأثیرگذار باشند، نیاز به جمعبندی داریم که بتواند برنامهای ارائه دهد. روششناسی بحث درجه دوم است. اما باید به گونهای طراحی شود که به کسانی که در حوزه فقه، حقوق، اخلاق یا فلسفه اسلامی مشغول هستند کمک کند تا اتفاقات مثبتی در فضای درجه اول بیفتد. باید چالشها را از این منظر بررسی کنیم.
لزوم گسترش علوم اسلامی در سطح بینالمللی: وقتی درباره علوم اسلامی صحبت میکنیم، نباید کانتکس خود را فقط به تشیع و حوزههای خاص محدود کنیم. باید این کانسپشن را در سطح جهان اسلام گسترش دهیم و از تجربیات دیگران نیز بهرهبرداری کنیم.
استفاده از تجربیات جهانی: در زمینه روششناسی، افراد مانند نقیب العطاس در مالزی کارهای زیادی انجام دادهاند. این تجربیات میتواند به ما کمک کند تا علوم اسلامی را در سطح بینالمللی جا بیندازیم.
روششناسی علوم اسلامی
- تحلیل روششناسی عمومی در اخلاق اسلامی: روششناسی عمومی بسیار ارزشمند است. این رویکرد بر اهمیت استناد تأکید دارد، اما میتوان آن را به دو شکل مختلف تفسیر کرد. یک جنبه این است که این روششناسی ممکن است به روشهای درونی اجازه ندهد و به پذیرش روشهای دیگر نپردازد. در حوزه اخلاق، میتوانیم یک روششناسی عمومی داشته باشیم که به استناد به دین کمک کند، اما در درون این چارچوب، ممکن است گونههای مختلفی از روشها وجود داشته باشد.
- نقد دیدگاه فارابی: فارابی در اثر خود “احصاالعلوم” تأکید میکند که فقه به عنوان استناد به دین شناخته میشود، اما کلام نمیتواند چنین نقشی را ایفا کند. او معتقد است که کلام بیشتر به دفاع از دین مربوط میشود و کارش استناد به دین نیست. بنابراین، زمینههای این دو حوزه متفاوت است و باید به دقت مورد بررسی قرار گیرد.
- نقش پارادایمهای پستمدرن و فرانکفورتی در تحول علمی: بحثهای مربوط به پارادایمهای پستمدرن و مکتب فرانکفورت برساخت بودن علم را مطرح میکنند. جامعه علمی هنوز در آن کانتکس کار میکند، اما میان نظریات رقیب این مباحث به طور جدی مطرح است.
- تفاوتهای معنایی برساختگرایی: برساختگرایی دو معنا دارد. برخی آن را مخالف عینیتگرایی میدانند و برخی دیگر آن را منافی با عینیت نمیدانند. اگر بتوانیم بین این دو معنا تفاوت قائل شویم، شاید به تفاهم نزدیکتر شویم.
نتیجهگیری
دیدگاه استاد جوادی در مورد روششناسی علوم اسلامی، بر اهمیت تولید علم، روشنسازی مفهوم علوم اسلامی و انسانی، تفکیک در وجوه علوم اسلامی، و لزوم توجه به چالشهای روششناسی تاکید دارد. همچنین، مسائلی مانند کارآمدی نصوص، نقد متن حدیث، و تعارضهای فقه و اخلاق به عنوان چالشهای اصلی در علوم اسلامی مطرح شدهاند. این دیدگاهها راهگشای بحثهای عمیقتر در زمینه مفهوم روش شناسی علوم اسلامی خواهند بود.
برای مشاهده پستهای مشابه پرونده دانش اینجا را مشاهده کنید.