گزیده ویدئویی از سخنان استاد علی اکبر رشاد (استاد تمام پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) در سومین هماندیشی اصحاب علوم اسلامی با عنوان «بازاندیشی روش شناسی در علوم اسلامی» ارائه میشود.
محورهای اصلی بحث
استاد رشاد ضمن طرح اشکالات اساسی بر رویکردهای کلی و یکسان به روش شناسی، بر ضرورت توجه به مبانی، منابع معرفتی و تعریف مختار از علم و علم دینی در تحول علوم تاکید میکند. در ادامه، مهمترین ایدهها و نکات مطرح شده به همراه نقل قولهای مرتبط از ارائه میشود.
ضرورت تحول علوم از مبانی و منطق، نه صرفاً منطق
استاد رشاد با تاکید بر عمق تحول مورد نیاز در علوم، معتقد است که این تحول باید از پایههای اساسی و پیشانگارههای هر علم آغاز شود. به نظر او، تحول صرفاً در سطح منطق یک دانش کافی نیست.
“اصولاً شما هر دانشی را بخواهید متحول بکنید باید از مبانی آغاز کنید. پیش انگارههاتون و حتی پیش از پیش انگارهها، اصطلاحات دیگری داریم که نمیگوییم از اونجا باید شروع کرد. ومبانی و منطق هم مختار عمیقاً تحت تأثیر نظریه معرفت شناسی است که ما پذیرفته باشیم.”
تقدم نظریه معرفت شناسی بر بحث از مبانی
نکته مهم دیگری که مطرح میشود، تقدم و اولویت نظریه معرفت شناسی نسبت به بحث درباره مبانی علوم است. به اعتقاد سخنران، بدون داشتن یک نظریه معرفت شناسی مشخص، امکان سخن گفتن دقیق و موثر درباره مبانی یک علم نیز وجود ندارد. لذا ما تا زمانی که نظریه معرفت شناسی نداشته باشیم حتی راجع به مبانی هم نمیتوانیم سخن بگوییم.
این عبارت بیانگر آن است که چارچوبهای شناختی و چگونگی کسب معرفت، پیششرط اساسی برای تعیین و تبیین مبانی هر دانش به شمار میرود.
روش به مثابه شیوه استنطاق منابع و وابستگی منابع به تعریف علم
روش به عنوان شیوه استنطاق منابع تعریف میشود و بر این نکته تأکید میگردد که منابع هر علم، تابع تعریف مختار ما از آن علم است. این بدان معناست که تلقی ما از چیستی یک علم، تعیین کننده منابعی است که برای کسب معرفت در آن حوزه به کار میبریم.
به بیان دیگر، روش عبارت است از استنطاق منابع. در حقیقت، ما میخواهیم منابع را استنطاق کنیم. شیوهای که برای این استنطاق به کار میگیریم، روش آن علم محسوب میشود. نکته حائز اهمیت این است که منابع هر علم تابع تعریف مورد پذیرش ما از آن علم است.
برای تبیین این موضوع، میتوان به دیدگاه دکتر جوادی آملی درباره علم دینی اشاره کرد. ایشان با تلقی خاصی که از علم دینی دارند، منابع مشخصی را برای آن تعیین میکنند (مانند نصوص در فقه و اخلاق) که با منابع علوم دیگر (مانند فلسفه که ایشان آن را فرهنگی یا تمدنی میدانند) متفاوت است. این اختلاف دیدگاه در تعریف علم دینی، به طور مستقیم بر روش و منابع مورد استفاده تأثیر میگذارد.
همانطور که در بیان ایشان آمده است: «جناب آقای دکتر جوادی آملی مبنا و موضع خاصی دارند و تلقی ویژهای از علم دینی ارائه میدهند. در نتیجه معتقدند که به جز فقه و اخلاق، در سایر علوم نیازی به مواجهه استنباطی و اجتهادی نیست. این یک تلقی متفاوت محسوب میشود».
تاثیر تلقی از علم دینی بر روش و منابع
تعریف و تلقی از علم دینی، نقش تعیین کنندهای در بازاندیشی روش شناسی و منابع مورد استفاده در آن دارد. اختلاف نظر در تعریف علم دینی، منجر به اختلاف در تعیین معیار دینی شدن علم و در نتیجه، رویکردهای متفاوت در تحول علوم خواهد شد.
ببینید همین تلقی علم دینی در ذهن مبارک جناب آقای جوادی آملی، ایشان را در روش و منابع و همه چیز دارد با دوستان دیگری که تلقی دیگری از تعریف علم دارند متفاوت میکند. لذا ما هم باید خود علم تعریف کنیم، هم علم دینی. در نتیجه یعنی معیار دینی شدن علم باید مشخص کنیم. اون موقع بریم بحث کنیم که اگر میخواهیم علم متحول کنیم چه باید بکنیم؟ از لحاظ این مسئله نباید غفلت شود.
نقش منابع دین در تعیین مجاری معرفتی و نظریه معرفت شناسی
منابع دین، مجاری مشخصی را به عنوان راههای کسب معرفت معتبر میشناسند و این مسئله ارتباط مستقیمی با نظریه معرفت شناسی هر فرد دارد. پرسش اصلی در این زمینه این است که چه عواملی به عنوان منابع و مجاری کسب معرفت دینی دارای اعتبار هستند.
“اساساً نکتهای وجود دارد این است که منابع دین، مجاری معرفتی معینی را میپذیرند. البته در اینجا نظریه معرفت شناسی هر شخص وارد بحث میشود که به هر حال مشخص کند منابع و مجاری معرفتی دقیقاً چه چیزهایی هستند.”
- منشاء الهی معرفت: ایشان با اشاره به اختلافنظرهای موجود درباره جایگاه عقل به عنوان منبع یا مجرای معرفت دینی، دیدگاه خود را اینگونه بیان میکند که منشأ تمام معارف الهی است و این معارف از طریق پنج مجرای مشخص به عالم انسانی نازل میشوند. این مجاری، معرفت خاصی را تولید میکنند که هم از حیث معرفتشناختی و هم از نظر تکلیف شناختی (به تعبیر علم اصول) دارای اعتبار هستند.
- مجاری پنجگانه انتقال: به طور کلی تمام معارف سرچشمهای الهی دارند. همه معرفتها از ساحت الهی نشأت میگیرند و سپس از طریق پنج مجرای مشخص به ساحت انسانی تنزل مییابند. این فرآیند از سپهر ربوبی آغاز شده و به عالم انسانی منتقل میشود و در این مسیر با عوامل متعددی در ساحت انسانی تعامل پیدا میکند که نتیجه آن، پیدایش اختلاف نظرها و مسائل مورد بحث میان اهل علم است. در نهایت، این منابع و مجاری، معرفت معینی را تولید میکنند که هم از جنبه معرفت شناختی و هم از حیث تکلیف شناختی (به تعبیر اصولی) دارای اعتبار هستند.
عدم امکان سخن گفتن از روش شناسی یکسان برای همه علوم اسلامی
با توجه به تفاوت علوم مختلف از حیث منابع و سهم هر علم از انواع مجاری معرفت (شامل فطرت، عقل، شهود، وحی تشریعی، وحی رسالی و وحی نبعی)، اساساً نمیتوان از یک روش شناسی یکسان برای تمام علوم اسلامی سخن گفت. به اعتقاد ایشان، پرسش از «روش علوم اسلامی چیست؟» پرسشی کلی و ناقص است.
- نقد رویکرد یکسانانگارانه: با توجه به اینکه هر دانشی از جهت منابع و حداقل از حیث سهم هر علم از انواع مجاری معرفت متفاوت است، اساساً نمیتوان از روش شناسی یکسانی سخن گفت. این پرسش که مطرح شده، پرسش دقیقی نیست. این سؤال بسیار کلی است که “روش علوم اسلامی چیست؟”. این سؤال ناقصی است. حداقل باید بگوییم که اساساً نمیتوان پرسید روش علوم اسلامی چیست؟ شما دارید از علوم اسلامی سخن میگویید. مگر همه علوم به روش واحدی عمل میکنند؟ برخی اساتید اشاره کردهاند که علم کلام روش خود را دارد. قطعاً فلسفه متفاوت است و مسلماً فقه روش خاص خود را دارد.
- نیاز هر علم به اصول خاص: تلاش برای توسعه اصول فقه به گونهای که پاسخگوی نیازهای همه علوم باشد، رویکردی نادرست است یا مستلزم تغییر مفهومی در ماهیت اصول فقه خواهد بود. هر یک از علوم (شامل فقه، اخلاق، فلسفه، کلام و تفسیر) نیازمند اصول و بازاندیشی روش شناسی خاص خود است که باید با توجه به سهم آن علم از مجاری مختلف معرفت تعیین شود.
جایگاه شهود و فطرت در روش شناسی
شهود و فطرت به عنوان مجاری معرفت شناخته میشوند. اگرچه شهود به خودی خود حجت محسوب نمیشود، اما از طریق تکثر و تواتر تجربیات شهودی میتوان به یقین دست یافت و از آن در محدودههای مشخصی بهره برد. همچنین، فطرت نیز میتواند به عنوان یک مجرا یا منبع برای استنباط برخی قواعد مورد استفاده قرار گیرد، هرچند در مباحث نظریه بازاندیشی روش شناسی به صورت جامع به آن پرداخته نشده است.
- تکثر تجارب شهودی: در مسئله شهود تأکید شد که شهود به خودی خود حجت نیست. شهود روشهایی برای حجیت یافتن دارد. اگر به تکثر افرادی که تجربه شهودی دارند توجه شود و این کثرت شهود به صورت متواتر به انسان برسد، یقینآور خواهد شد. بنابراین میتوان شهود را در محدودههایی به کار گرفت. همچنین فطرت را نیز میتوان به عنوان روش یا مجرا در نظر گرفت و حداقل برخی از قواعد را از فطرت استخراج کرد که دلایل قرآنی نیز برای این مسئله وجود دارد. ما در مباحث نظریه روش شناسی به طور کامل فطرت را کنار گذاشتهایم، اما در عمل فقهای ما بسیار به فطرت استناد میکنند.
ضرورت آغاز بحث از تعریف علم، مبانی، منطق کلی و سپس روش دانش خاص
برای بحث دقیق در حوزه بازاندیشی روش شناسی، باید سیر منطقی از تعریف علم، مبانی، کلیات منطق و در نهایت، روش دانش یا گروه دانش خاص طی شود. بهتر بود که از تعریف شروع میکردیم. آنگاه از مبانی، سپس از کلیات منطق آنگاه از روش دانش یا گروه دانش خاص.
لذا دستیابی به اجماع در تعریف علم و علم دینی دشوار است اما باید این مسئله به تفاهم ختم شود.
طبقهبندی روش شناسی در علوم اسلامی: سه سطح اساسی
بنا بر ضرورت سه نوع روش در علوم وجود دارد:
- روش پیدایش علم: چگونگی پیدایش و تولید هر علم.
- روش حل مسئله: شیوههای مورد استفاده برای حل مسائل در هر علم.
- روش تطبیق دادههای علم بر عرصههای حیات: چگونگی به کارگیری یافتههای علمی در زندگی و زمینههای مختلف.
جمعبندی دیدگاه استاد رشاد
استاد رشاد با انتقاد از رویکردهای سادهانگارانه و کلی به بازاندیشی روش شناسی، بر نقش تعیینکننده تعریف علم، مبانی، نظریه معرفت شناسی و منابع معرفتی در شکلگیری روشهای علمی متفاوت تاکید میکند. توجه به سهم هر علم از مجاری مختلف معرفت و تمایز بین انواع روشها در مراحل مختلف تکون، حل مسئله و تطبیق علوم، از دیگر نکات مهمی است که در این بحث مطرح میشود. به طور کلی، ایشان دیدگاهی عمیق و چندبعدی را در خصوص بازاندیشی روش شناسی علوم ارائه میدهد و ضرورت پرداختن به مباحث بنیادین در این حوزه را یادآور میشود.