گزیده ویدئویی از سخنان استاد محمود حکمت نیا (عضو هیئت علمی گروه فقه و حقوق پژوهشکده نظامهای اسلامی) در سومین هماندیشی اصحاب علوم اسلامی با عنوان «روش شناسی در فلسفه مضاف، فقه و حقوق» تقدیم میشود.
مضمون و ایدههای اصلی
مضمون اصلی سخنان استاد حکمت نیا، تبیین جایگاه و ماهیت روش شناسی در فلسفه و علوم مختلف، به ویژه در فلسفه مضاف علومی نظیر حقوق و فقه است. ایشان با تفکیک میان “روش شناسی” به عنوان یک بحث فلسفی و “تکنیک” به عنوان نحوه به کارگیری روش توسط شخص، به دنبال روشن کردن سؤالات بنیادین در هر حوزه دانشی در ارتباط با منابع، مبانی، روشها و نسبت ارزشها با دانش هستند. همچنین، ایشان بر تمایز میان “کشف معرفت” و “ساخت روش” تأکید کرده و به معرفی رویکردهای مختلف در این دو حوزه میپردازند.
ماهیت فلسفی روش شناسی
بحث روششناسی در مرحله اول یک مسئله فلسفی است، نه صرفاً ابزاری در اختیار عالم. ایشان میفرمایند: «بحث روش شناسی (بما هو مسئلتان فلسفیه) یک مسئله فلسفی است. آن چیزی که شخص به کار میبرد، روش هست نه روش شناسی. هدف از بحث فلسفی روش شناسی، تبیین این موضوع است که سؤال روش شناسی خود پاسخ به چه سؤالی است.
تعریف روش شناسی و مولفههای آن
روش شناسی پاسخ به این سؤال است که «یک مسئله رو چگونه میتوانید از منابع آن حوزه دانشی حلش کنید؟». به عبارت دیگر، روش شناسی به دنبال تعیین نسبت میان منابع یک حوزه دانشی و نحوه حل مسائل در آن حوزه است.
در فلسفه مضاف هر دانشی، برای تبیین روش شناسی آن حوزه باید به چهار سؤال پاسخ داده شود:
- منابع دانش کدام هستند؟
- مبانی و اصول آن دانش چیست؟
- روشهای به کارگیری این منابع برای حل مسائل کدام است؟
- نسبت ارزشها با دانش مورد نظر چگونه است؟
ایشان به روشنی میان “روش شناسی” به عنوان محاسبه اقتضائات منابع و مسئله، و “تکنیک” به عنوان چگونگی به کارگیری این اقتضائات توسط شخص، تمایز قائل میشوند. («محاسبه اقتضاعات این میشه روش شناسی. چگونگی به کارگیری این اقتضاع توسط شخص میشود تکنیک؟»)
لذا نقش پارادایمها در تعیین روش مهم است و با پذیرش یک پارادایم (مثلاً تجربهگرایی)، ذات منابع معرفتی اقتضائات خاصی را برای روش حل مسئله تعیین می شود.
اهمیت تعیین منابع در علوم مختلف
با مثالهایی از حقوق و فقه، بر اهمیت تعیین منابع معرفتی در هر دانش میشود تأکید کرد. در حقوق عقلگرا، باید تبیین شود که عقل چگونه به نتیجه میرسد. در فقه، مبنا اراده الهی است که در کتاب و سنت و احتمالاً اجماع و عقل منعکس شده است. اگر در حقوق این چهار سؤال بتوانیم جواب بدهیم میشود گفت که فرد دانش حقوق دارد ولی اگر نتواند جواب بدهد، حرفی نمیماند.
تمایز میان کشف معرفت و ساخت روش
دو مسئله کلان در حوزه روششناسی مطرح است: کشف معرفت و ساخت روش. روش شناسی در حوزه فهم، به نسبت منابع با مسئله میپردازد، در حالی که ساخت روش (مانند آنچه در حوزه فناوری مطرح است) بحثی کاملاً متفاوت دارد و نیازمند خلاقیت و متدولوژی خاص خود است. لذا دو مسئله کلان داریم یکی میخواهیم بفهمیم، و دیگری میخواهیم بسازیم.
معرفی نظریه تریز (TRIZ)
تریز با بررسی هزاران اختراع و دستهبندی آنها، به دنبال یافتن قواعد کلی برای حل مسائل نوآورانه و ساختن راهکارهای جدید است. روششناسی تریز توسط آلتشولر طراحی شد. وی با بررسی ۳۰۰ هزار اختراع و دستهبندی آنها در ۳۰ هزار گروه، ۴۰ قاعده کلی استخراج کرد که به قواعد تریز معروف شدند. هدف اصلی این بود که دریابیم انسان چگونه میتواند راهکارهای جدیدی خلق کند.
معرفی چارچوب گوبا و لینکلن (Guba & Lincoln)
این چارچوب شامل یک جدول است که در آن پارادایمها در بالا و سؤالات اساسی (هستیشناسی، معرفتشناسی، ارزشها، روششناسی) در یک طرف قرار میگیرند و از آن برای تحلیل و مقایسه دیدگاههای مختلف استفاده میشود. («متخصص معاصر مقایسه پارادایمها دو تا شخص هستن به نام گوبا و لینکلن که کل این ساختارهای معرفتی رو دستگاهش کردند. بالای جدول پارادایمها قرار میگیرد. سمت دیگر سؤالات اساسی قرار میگیرد. دستگاه پارادایمی را مشخص میکند. بعد میگویند: مسئله اول را میگوییم هستی شناسی. لذا هستیشناسی در این منظر این میشود. اینجا معرفت شناسی، ارزشها این، متدولوژی این. تمام! حال همان جدول دستگاه الهیاتی زیرش میآوریم و میگوییم این پارادایم الهیاتی میباشد.
نقش شارع در حوزه روش (در فقه و قضاء)
سؤال مهمی را در حوزه روششناسی فقهی و قضایی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا شارع در حوزه روش مداخلات تصرفی داشته است یا خیر؟ مثالهایی نظیر حجیت خبر واحد و شهود عدل، نشان میدهد که شارع گاهی اوقات در تعیین روشهای اثبات و استنباط دخالت کرده است. لذا نکته سوم ما وقتی که بحث روش رو مطرح میکنیم به خصوص در حوزههای فقهی و در حوزههای قضایی سؤال ما این هست که آیا شارع در حوزه روش مداخلات تصرفی کرده است یا خیر؟
سطوح مختلف بحث روش شناسی
بحث روششناسی در سطوح مختلفی قابل طرح است. در سطح کلان فلسفی، منابع معرفت، مسئله و روش به طور کلی تعیین میشوند. اما در سطوح پایینتر و در علوم خاص، جزئیات بیشتری در مورد مفاد و ساخت گزارهها و نظامهای حقوقی مورد بحث قرار میگیرد.
ببینید، در سطح کلان شما یک سؤالی را باید پاسخ بدهید. آنجا صرفاً میگویید: منابع معرفتتان، مسئلهتان روشن میشود. میگوید: «من تجربهگرا هستم»، میگوید اینگونه؛ میگوید: «من عقلگرا هستم»، میگویید اینگونه؛ میگوید: «من گفتمانگرا هستم»، میگوید اینگونه. لذا این یک سطح را پاسخ میدهد. دیگر ریزتر از این نمیشود. حد یقف فلسفه را باید مشخص کرد.
اهمیت بحث اصول در فقه و حقوق
اصول (به صورت بلی/خیر، تطبیق یا اشراب) و رویکرد به مسئله (زاویه دید) را در این حوزه مطرح میکند. لذا در روششناسی، وقتی این موضوع را بررسی میکنند، میگویند: شما یک وظیفه را باید انجام دهید: تشخیص عناصر مؤثر در حل مسئله و عناصر غیرمؤثر که باید حذف شوند. اگر عناصر نامرتبط را در روش شناسی دخالت دهید، انحراف ایجاد شده است. همچنین اگر عناصر مؤثر را در نظر نگیرید، باز هم انحراف پدید میآید. بنابراین، باید مسئله را به دقت تهدید (تحلیل) کنید که مشخص شود کدام عناصر مؤثر هستند و کدام عوامل غیرمؤثر محسوب میشوند.
جایگاه فقه نظام حقوقی فقهی
بحث اصلی در حوزه فقه، “نظام حقوقی فقهی” است که دارای ساختاری درونی بوده و مستلزم بررسی سطح گزارهها و چگونگی پیشرفت در درون این نظام میباشد. بنابراین، بسیاری از مباحث کنونی نیازمند بازتنظیم هستند و باید مباحث فلسفی، نظری و نظام حقوقی فقهی هر کدام در جایگاه مناسب خود مورد بررسی قرار گیرند.
در این نظام، ما با چند ساحت اصلی مواجهیم:
- ساحت نظریهها
- ساحت فقه نظام (که همان نظام حقوقی فقهی ماست)
نکته حائز اهمیت این است که این بحث، نه بحث فلسفه است و نه صرفاً بحث نظریه، بلکه بحث “نظام” است. نظامی که ساختاری درونی دارد، یعنی ما از درون این ساختار به تحلیل میپردازیم. این بررسی درونی باید مشخص کند که سطح گزارههای ما تا کجا پیش رفته است.
نتیجهگیری از دیدگاه استاد حکمت نیا
سخنان استاد حکمت نیا دیدگاهی عمیق و چندوجهی را در مورد مفهوم و جایگاه روش شناسی در حوزههای مختلف دانش، به ویژه فلسفه مضاف علوم اسلامی، ارائه میدهد.
ایشان با تأکید بر ماهیت فلسفی روش شناسی، تفکیک مفاهیم مرتبط، و طرح سؤالات بنیادین، چارچوبی برای فهم بهتر و نظاممندتر رویکردهای پژوهشی در این حوزهها فراهم میکنند. معرفی چارچوبهای نظری نظیر تریز و گوبا-لینکلن، و همچنین طرح مسائل خاص روششناسی در فقه و حقوق، غنای بیشتری به این بحث میبخشد. در نهایت، تأکید ایشان بر اهمیت بحث “نظام حقوقی فقهی” به عنوان محور اصلی پژوهشهای فقهی، جهتگیری مشخصی را برای مطالعات آینده در این حوزه ترسیم میکند.