توسعه و توانمندسازی علوم اسلامی

استاد اسلامی؛ بازخوانی روش‌شناسی اجتهاد

تصویر مهدی مرادیان
مهدی مرادیان
مهدی مرادیان
تحول در اجتهاد، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای پاسخگویی به نیازهای روز جامعه است. این تحول، نه به معنای تغییر بنیادین در اصول و مبانی، بلکه در راستای بهبود و کارآمدتر شدن فرایند اجتهاد است. توجه به تغییرات در فهم عرفی و مبانی اجتهاد، همچنین استفاده از منابع جدید و رویکردهای نوین، از الزامات این تحول است. در نهایت، هدف این تحول، ارائه تفسیری صحیح و کارآمد از متون دینی، متناسب با شرایط و مقتضیات زمان است.
استاد رضا اسلامی

آنچه خواهید خواند...

/ 5. تعداد رای:

برای ثبت امتیاز، اولین نفر باشید.

مقدمه

با توجه به اهمیت اجتهاد در علوم اسلامی و ضرورت پاسخگویی به نیازهای روز جامعه، از نگاه استاد اسلامی، تحول در روش‌شناسی اجتهاد امری اجتناب‌ناپذیر است. این تحول، نه به معنای تغییر بنیادین در اصول و مبانی، بلکه در راستای بهبود و کارآمدتر شدن فرایند اجتهاد است. در این راستا، موضوعاتی همچون تحول در مبانی اجتهاد، منابع فهم دینی، و نقش فهم عرفی در اجتهاد مطرح می‌شود. همچنین، ضرورت توجه به تکالیف جامعه و تحول در اصول فقه نیز مورد تأکید قرار گرفته است. بررسی دقیق این موضوعات، نیازمند تحلیل عمیق مباحث روش‌شناسی، منبع‌شناسی، و مبناشناسی در علوم اسلامی است. در نهایت، هدف این تحول، ارائه تفسیری صحیح و کارآمد از متون دینی، متناسب با شرایط و مقتضیات زمان است.

بخش اول: دیدگاه استاد اسلامی درباره مفهوم روش در علوم اسلامی

ضرورت تحول در اجتهاد

 استاد اسلامی با تأکید بر ضرورت تحول در شیوه‌های اجتهاد، به پویایی و پاسخگویی فقه به نیازهای زمان اشاره می‌کند. ایشان معتقد است اجتهاد باید ضمن حفظ اصالت خود، با مسائل جدید و چالش‌های پیش رو مواجه شود. استمرار اجتهاد به معنای عدم تغییر نیست، بلکه باید با توجه به مقتضیات زمان و مکان متحول شود.

تحول بنیادین در اصول و مبانی

 تحول در اجتهاد به معنای تغییر بنیادین در اصول و مبانی آن نیست، بلکه باید در راستای بهبود و کارآمدتر شدن فرایند اجتهاد باشد. نظرات فقهای متقدم همچنان مورد توجه و استناد فقها قرار می‌گیرد.

فقه و اجتهاد، علوم پر ادعا

 فقه و اجتهاد مدعی پاسخگویی به تمامی نیازهای جامعه هستند و این امر مسئولیت سنگینی بر دوش فقها و مجتهدین قرار می‌دهد تا با تحول در شیوه‌های اجتهاد، به این نیازها پاسخ دهند.

اجتهاد، ابزار اسلامی‌سازی علوم انسانی

 برای اسلامی‌سازی علوم انسانی، اجتهاد ضروری است. فقیه با استفاده از منابع اسلامی و اصول اجتهادی، می‌تواند علوم انسانی را با ارزش‌ها و آموزه‌های اسلامی هماهنگ کند.

ضرورت تحول در روش‌شناسی

 تحول در اجتهاد، به ویژه در روش‌شناسی آن، ضروری است. روش‌شناسی اجتهاد به بررسی و تحلیل مبانی، منابع و فرایندهای استنباط احکام می‌پردازد. تحول در این حوزه، می‌تواند به بهبود کیفیت و کارآمدی اجتهاد کمک کند.

تفاوت در فهم نصوص

فهم نصوص دینی با توجه به تغییرات زمان و مکان، متفاوت است. مقایسه کتاب معالم‌الدین و کتاب کفایه الاصول، نشان‌دهنده تغییرات عمیق در فهم دینی و روش‌های استنباط است.

تحول مبانی اجتهاد

 مبانی اجتهاد، مانند اصول فقه، می‌توانند با توجه به نیازهای جدید، متحول شوند. تغییر در مبانی، می‌تواند منجر به تحول در اجتهاد شود.

منابع فهم دینی

 منابع فهم دینی، مانند عقل، نقل و عرف، همواره در فرایند اجتهاد نقش دارند. نحوه استفاده از این منابع و میزان تأثیر آنها، می‌تواند با توجه به شرایط مختلف، تغییر کند.

فهم عرفی و تحول اجتهاد

فهم عرفی، به عنوان یکی از منابع فهم دینی، نقش مهمی در تحول اجتهاد دارد. تغییرات در فهم عرفی، می‌تواند منجر به تغییر در تفسیر و استنباط از نصوص دینی شود.

مواجهه فقیه با نظریه‌های جدید

فقیه برای مواجهه با نظریه‌های جدید علوم انسانی، باید ضمن شناخت کامل این نظریه‌ها، بتواند نسبت آنها را با مبانی و منابع دینی خود مشخص کند.

موضع لابشرطی شارع

 موضع لابشرطی شارع به این معناست که خداوند متعال، در برخی از امور، انتخاب و تصمیم‌گیری را به عقلای جامعه واگذار کرده است. این موضوع، می‌تواند تأثیر مهمی در تحول اجتهاد داشته باشد.

توسعه در اجتهاد

 با توجه به مبانی “اهمال در مقام ثبوت ممکن نیست” و “شارع می‌تواند موضع لابشرطی داشته باشد”، توسعه در اجتهاد ضروری است. این توسعه، می‌تواند شامل تغییر در روش‌های استنباط، استفاده از منابع جدید و توجه به نیازهای روز باشد.

تحول در فهم عرفی و تأثیر آن بر اجتهاد

 تحول در فهم عرفی، به‌ویژه در مواجهه با متون دینی و سنت‌ها، از چالش‌های اساسی در اجتهاد است. نسل جدید، با مفاهیم و شبهات جدیدی آشنا شده است که بر فهم آنها از نصوص دینی تأثیر می‌گذارد. این موضوع، نیازمند تحول در شیوه‌های اجتهادی است تا بتوانیم به تفسیر صحیح و کارآمد از متون دینی دست یابیم.

بخش دوم: دیدگاه استاد اسلامی درباره بایسته‌های روش در علوم اسلامی (تحول روشی و الزامات مبنایی)

تحول واقعی در گرو تغییر مبانی و منابع

 تحول روشی در علوم اسلامی، بدون توجه به مبانی و منابع، مؤثر نخواهد بود. تغییرات جزئی در روش‌ها، نمی‌تواند تحول بنیادینی در علوم اسلامی ایجاد کند.

تفکیک مقام ثبوت و اثبات

 باید بین مقام ثبوت (کار الهی) و مقام اثبات (کار بشری) تفکیک قائل شد. فقه، به عنوان علمی بشری، نمی‌تواند جایگزین شریعت، به عنوان علمی الهی، شود.

نقش ادبیات تولید شده در تکامل بشر

 ادبیات تولید شده در علوم اسلامی، باید در راستای تکامل بشر باشد. این ادبیات می‌تواند به صورت ارائه مفردات و چارچوب‌های کلی باشد و نحوه ساخت و پرداخت جزئیات را به خود انسان واگذار کند.

اهمیت منبع‌شناسی

 اختلاف اصلی در علوم اسلامی، ناشی از تفاوت در مبنا و منبع‌شناسی است. ابتدا باید به منابع مراجعه و سپس به استنطاق آنها پرداخت.

استنطاق منابع، نقطه آغاز

 استنطاق منابع، به معنای پرسش از خود شارع و کشف مراد او، نقطه آغاز اجتهاد است. اجتهاد، به معنای تحمیل فهم خود بر منابع نیست، بلکه به معنای فهم درست و دقیق مراد شارع از منابع است.

توجه به تکلیف جامعه

 یکی از مسائل مهم در فقه‌های معاصر، توجه به تکلیف جامعه است. در حالی که تکلیف فرد در علم اصول روشن است، تکلیف جامعه نیازمند بررسی و تحلیل بیشتری است.

لزوم تحول در اصول فقه

 برای توجه به تکلیف جامعه، باید اصول فقه را به طور کلی دگرگون کرد. این امر، نیازمند تحول روشی و تغییر در مبانی و منابع است.

چالش‌های توجه به تکلیف جامعه

توجه به تکلیف جامعه، با چالش‌هایی روبروست. تغییر در مفهوم حجیت و ارائه تفسیر مناسب از آن، از جمله این چالش‌هاست.

بخش سوم: دیدگاه استاد اسلامی درباره روش‌شناسی علوم اسلامی (تحول روشی و الزامات مبنایی)

حرمت افترا بر خداوند

نسبت دادن هر چیزی به دین، بدون دلیل معتبر، افتراء بر خداوند و حرام است. هرگونه استنادی به دین، باید با دلیل معتبر و مستند همراه باشد.

کمال شریعت و ادله آن

 قاعده کمال شریعت و کمال ادله آن، از قواعد مهم در اصول فقه است که تأثیر زیادی در مبانی علوم اسلامی دارد. این قاعده بر ضرورت وجود ادله کافی و کامل برای اثبات احکام و آموزه‌های دینی تأکید می‌کند.

ضرورت تعیین نحوه و محل تغییر

 هرگونه تغییری در علوم انسانی، باید دقیقاً مشخص شود که در کجا و چگونه اعمال خواهد شد. تغییرات بدون مبنا و دلیل، نمی‌تواند مورد پذیرش قرار گیرد.

نظام فرمان عبد و مولا

 تحلیل نظام فرمان عبد و مولا، نقش اساسی در شکل‌گیری نظریه اصول فقه داشته است. حذف این تحلیل، می‌تواند منجر به تغییرات اساسی در اصول فقه و فقه شود.

توجه به نکات تربیتی

 در بحث‌های تربیتی، باید به نکات مطرح شده توسط مرحوم امام خمینی و دیگران توجه شود.

لزوم استناد به شارع

 هرگونه ادعایی در علوم اسلامی، باید به نحوی به شارع مقدس مستند باشد. علوم اسلامی، همواره به دنبال کشف و تبیین حقیقت از منظر خداوند متعال هستند.

نظام تربیت

 نظام تربیت، می‌تواند به عنوان چارچوبی برای فهم خطاب شارع به مردم مورد استفاده قرار گیرد.

روش‌های مختلف اصولیون

 اصولیون از روش‌های مختلفی مانند ارتکاز، سیره، تجمیع ادله و تراکم قرائن برای استنباط احکام استفاده می‌کنند.

روش واحد برای علوم اسلامی

 باید مشخص شود که آیا علوم اسلامی، روش واحد و قدر متیقنی دارند که در همه جا به کار می‌رود یا خیر.

تمایزات روشی علوم اسلامی

 تمایزات روشی بین علوم اسلامی مختلف، مانند کلام و مطالعات قرآنی، باید مشخص شود.

لزوم تحول ترمیمی و تکمیلی در روش‌شناسی فقهی

 تحول روشی در علوم اسلامی باید ترمیمی و تکمیلی باشد، نه بنیادین. تحول بنیادین می‌تواند منجر به تخطئه علمای بزرگ و ایجاد مشکلات جدی در فهم و استنباط احکام شود.

استنطاق بر اساس استقلال متن

اگر استنطاق بر اساس استقلال متن باشد، بسیاری از فقهای گذشته که با شبهات هرمنوتیکی آشنا نبودند، باید کنار گذاشته شوند.

حکم غیر انحلالی

 چگونگی وجود حکم غیر انحلالی که انتزاعی باشد و بر افراد منحل نشود، نیازمند بررسی و توضیح است.

مقیاس حکم

 بحث در مورد اینکه آیا مقیاس حکم، فرد است یا جمع، نیازمند بررسی دقیق است.

انحلال یا تطبیق

 تفاوت بین انحلال و تطبیق، می‌تواند در پاسخگویی به سؤالات مربوط به مقیاس حکم مؤثر باشد.

شخصیت حقیقی و حقوقی

 تفاوت بین شخصیت حقیقی و حقوقی نیز می‌تواند به عنوان راه حلی برای برخی از مسائل مطرح شود.

محدوده استفراغ وسع

 باید مشخص شود که آیا استفراغ وسع فقیه، به معنای بررسی همه احتمالات دخیل است، حتی اگر احتمالی ضعیف باشد یا خیر.

نظریات جدید

 باید بررسی شود که آیا نظریات جدید علمی و فلسفی، در محدوده استفراغ وسع فقیه قرار می‌گیرند یا خیر.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

تحول در روش‌شناسی اجتهاد در علوم اسلامی، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر برای پاسخگویی به نیازهای روز جامعه است. این تحول باید به صورت ترمیمی و تکمیلی بوده و ضمن حفظ اصالت، به دنبال بهبود فرایند اجتهاد باشد. توجه به تغییرات در فهم عرفی و مبانی اجتهاد، همچنین استفاده از منابع جدید و رویکردهای نوین، از الزامات این تحول است. همچنین، تفکیک مقام ثبوت و اثبات و توجه به تکلیف جامعه از دیگر نکاتی است که باید در تحول روش‌شناسی اجتهاد مد نظر قرار گیرد. در این راستا، استنطاق صحیح از منابع دینی، با حفظ استقلال متن، و پرهیز از تحمیل فهم شخصی بر منابع، امری ضروری است. در نهایت، هرگونه تغییر در علوم اسلامی باید با دلیل معتبر و مستند همراه بوده و به نحوی به شارع مقدس مستند باشد. این تحول، می‌تواند به اسلامی‌سازی علوم انسانی و پاسخگویی به چالش‌های جدید کمک کند.


برای مشاهده پست‌های دیگر پروند‌ه دانش اینجا را بزنید.
همچنین برای مشاهده نزدیک‌ترین منابع در این زمینه به نورمگز مراجعه کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *